بازگشت

مخالفت حسين با معاويه در بيعت يزيد


ابن كثير شامي مي نويسد: معاويه در سال پنجاه و سه هجري از مردم براي يزيد بيعت گرفت . حسين (ع) از كساني بود كه با او مخالفت كرد و حاضر به بيعت نشد و اهل كوفه در اين امر براي حسين (ع) نامه نوشته ، كسب تكليف نمودند و اصرار داشتند كه حسين به كوفه رود تا با او بيعت كنند و به معاويه بفهمانند كه حاضر به قبول خلافت يزيد نخواهند بود و جمعي بسيار هم براي اين كار به مدينه آمدند كه شايد حسين را به بيعت راضي كنند كه اقلا پس از معاويه قبول زمامداري كند. چنانكه پدرش پس از عثمان تقاضاي مردم را قبول كرد.

ولي ابي عبدالله به آنان جواب منفي داد؛ زيرا نمي خواست نقض عهد كند و تا معاويه زنده است اختلاف و اغتشاش بر پا سازد. محمد حنفيه و ابو سعيد خدري و مسيب بن نجيبه فرازي نيز اصرار داشتند ولي امام حسين (ع) آنها را قانع به صبر و بردباري كرد و فرمود در انتظار آينده باشيد.

امام حسين (ع) در تحولات اجتماعي و دعوت هاي متوالي در اين ده سال ، بسيار سياست روشني را تعقيب كرد و با مردم با كمال تدبير عمل نموده و همه را به آينده اي پرغوغا توجه داد.

دربار يزيد مركز انواع فساد و گناه شده بود و بي ديني دربار او در جامعه چنان گسترش يافته بود كه در دوران حكومت كوتاهش ، حتي محيط مقدسي همچون «مكه » و«مدينه » نيز آلوده شده بود. يزيد سرانجام جان خود را در راه هوسراني از دست داد و افراط در شرابخواري سبب مسموميت و مرگ وي گرديد.

او بيش از چهار سال پس از فاجعه عاشورا زنده نماند، اما اين ننگ و رسوايي را براي ابد براي خاندان بني اميه به ارث گذاشت . به طوري كه هر يك از خلفاي اموي اندكي عقل و درايت داشتند از تكرار كارهاي يزيد پرهيز مي كردند.

شواهد و مدارك فساد و آلودگي يزيد و زندگي ننگين و حكومت پليد وي به قدري زياد است كه طرح آنها از حدود اين بحث فشرده خارج است .