بازگشت

واكنش در برابر تصفيه خونين


معاويه جدا از حذف نام و ياد علي (ع)، به تصفية خونين ياران و دوستداران اميرمؤمنان (ع) پرداخت و چهره هاي شاخص و نامداري چون حجر بن عدي را كه در علي دوستي و ترويج فرهنگ علي شهره بودند و با ستمگري و بدعت هاي او مخالف از دم تيغ گذراند. حجر يكي از مدافعان سرسخت ، امير المؤمنان (ع) بود و در مقابل بي حرمتي و جسارت هاي بني اميه نسبت به امام ايستاد زياد بن ابيه ، حجر را دستگير كرد و او و يارانش را به زنجير كشيد و به شام فرستاد. او در نامه اش به معاويه ، حجر را رأس طاغوت هاي طرفدار ابوتراب علي (ع) دانسته كه معاويه را قبول ندارد. او در نامه ، شهادت برخي از بزرگان شهر را نيز براي معاويه يادآور شد.

امام در شهادت دوستان امير مؤمنان (ع)، همچون عمرو بن حمق ، حضرمي و حجر بن عدي كه تنها به اين بهانه كه پيرو دين علي بودند، واكنش نشان داد و به معاويه تاكيد كرد: «از بدگويي تو به علي (ع) و تلاش تو در كينه توزي ما و عيب جويي از بني هاشم آگاهم »

آن گاه در نامه اي فرمود:

«آيا تو نبودي كه حجر و ياران ِ او را كه عبادت گر و خاشع در برابر خداوند بودند،كشتي ؟ كساني كه بدعت ها را وحشتناك مي شمرند و امر به معروف و نهي از منكر مي كردند. آيا تو نبودي كه عمرو بن حمق را به شهادت رساندي ؟ او كه پرستش خدا چهره اش را فرسوده بود.

آيا تو نبودي كه حضرمي را كشتي ؟ كسي كه زياد بن ابيه به تو نوشت او بر دين علي (ع) است ؛ دين علي (ع) همان دين پسر عم او رسول خدا (ص) است كه تو را دراين مسند نشانده است و اگر دين اسلام نبود، برترين شرافت تو پدرانت همان كوچيدن پردردسر زمستان و تابستان بود، خدا به بركت ما منت بر شما نهاد و آن را از شما برداشت .»

سالار شهيدان در نامه اي ديگر به معاويه چنين فرمود:

«معاويه ! جز در كمان خود زه مبند و جز به مقصد خود تير ميفكن و ما را از جايي نزديك هدف مگير. به خدا سوگند در ارتباط با ما از كسي پيروي مي كني كه در اسلام سابقه اي دارد و نفاق او تازه نيست .»