بازگشت

آزادمردي و غيرت مردانگي


گاهي ياران امام (ع) موقعيت راهبردي داشتند و به سادگي دشمن را مي توانستند از پا درآورند؛ ليكن آن حضرت از اين عمل نهي كرد و فرمود: «هيچ گاه آغازگر نبرد نخواهم شد».

حر بن يزيد رياحي ، نامه عبيدالله بن زياد را دريافت كرد كه بر امام حسين (ع) سخت بگيرد:«جعجع بالحسين حين تقرء كتابي و لاتنزله الا بالعراء علي غير ماء و غيرحصن ».

آنگاه امام (ع) فرمود: «بگذار در بيابان نينوا يا غاضريات فرود اييم ».

حر گفت : «پيك عبيدالله مراقب من است و من اين پيشنهاد شما را نمي توانم بپذيرم .»

در اين هنگام زهير بن قين به امام (ع) گفت : «جنگيدن با اين گروه اندك براي ما آسانتر است ، تا ديگر سواران كوفه نرسيده اند، با اينان بجنگيم ».

امام در پاسخ وي فرمود: «ما كنت لابداهم بالقتال ».

در واپسين لحظه هاي حيات نوراني اش در قتلگاه فرمود: «يا شيعة ال أبي سفيان !ان لم يكن لكم دين ٌ و كنتم لا تخافون المعاد. فكونوا أحراراً في دنياكم و ارجعوا الي أحسابكم ان كنتم عرباً كما تزعمون . أنا الّذي أقاتلكم و تقاتلوني و النساء ليس عليهن ّجناح ٌ، فامنعوا عتاتكم عن التّعرض لحرمي ما دمت حيّاً».

هنگام برخورد با طليعه سپاه دشمن به فرماندهي حر بن يزيد كه خود و اسبانشان بسيار تشنه بودند: «أسقوا القوم و ارووهم من الماء و رشِّفوا الخيل َ ترشيفاً».