بازگشت

دو ياد سپاري مهم


1ـ از اين سخنراني هاي سرور آزادگان ، به روشني بر مي آيد كه امويان فاسد و مفسد، هيچ گونه صلاحيتي براي تصدي خلافت را ندارند و تنها خاندان رسالت سزاوار به دست گرفتن زمام حكومت ديني است ؛ ليكن در اين ميان پرسشي است كه بايد بدان پرداخت ؛ اگر سپاهيان كوفه آن حضرت را رها مي كردند، او از مبارزه دست بر مي داشت و به مدينه باز مي گشت ؟

در پاسخ بايد گفت :اين سخنان حضرت ، جنبه اتمام حجت دارد كه با هشدار دادن به آنان و طرح دعوت نامه هايشان ، دل خفته آنان را بيدار و ضمير خاموش آنان را روشن سازد تا هيچ گونه عذر و بهانه اي نداشته باشند.

2 ـ خداوند، ولي ّ و اختياردار همه جهان هستي ، به ويژه انسان است ؛ چون آفريدگار اوست و ولايت امت اسلامي از سوي خداوند به پيامبر (ص) واگذار شده است ؛ (النّبي ّ أولي بالمؤمنين من أنفسهم ) و رسول خدا (ص) سكه اين ولايت را در موارد گوناگون مانند«غدير خم » به نام علي ابن ابي طالب (ع) و فرزندان او زد. پس ولايت و امامت الهي جاي گفت و گو نيست . محور سخن ،رهبري ظاهري و به دست گرفتن قدرت اداره جامعه است .بسي روشن است كه اگر مردم ، آمادگي بيعت نداشته باشند، هيچ امامي حكومت اسلامي را نمي تواند بر پا كند؛ مگر علي بن ابي طالب (ع) به همين دليل 25، سال خانه نشين نشد؟ مگر تشكيل حكومت علوي پس از بيعت مردم نبود؟

آري ، مشروعيت ولايت و امامت اهل بيت (ع) از سوي خداوند است و مردم در اين زمينه ، هيچ گونه نقشي ندارند، ولي مقبوليت حكومت آنان در گرو پذيرش و بيعت مردم است و اگر مردم آمادگي بيعت نداشته باشند، اين تكليف از رهبران الهي ساقط است . هرچند آنان هيچ گاه از تشكيل حكومت عدل غفلت نمي ورزند و هماره در صدد زمينه سازي براي برپايي آن هستند.

از اين رو امام حسين (ع) به آنان فرمود: «اگر دست بيعت با من مي دهيد و دربرپايي حاكميت ديني مرا ياري مي كنيد، من نيز با شما هماهنگ مي شوم و همراه شما مي كوشم تا نااهلان را از مسند قدرت پايين بكشيم ؛ ولي اگر شما چنين نظري نداريد،پس چنين تكليفي بر من نيست ، نه بدين معنا كه از مبارزه دست بر مي دارم و حاكميت يزيد را به رسميت مي شناسم ! هرگز، بلكه بدين معنا كه از وعده همكاري شما براي تشكيل دولت اسلامي ، قطع اميد مي كنم و راه ديگري را در مبارزه عليه طاغوت زمان ،پيش روي خود قرار مي دهم .

آري ، عزت و افتخار حسيني در اين است :



فَقتل ُ امرءٍ بالسّيف في الله أفضل

سأمضي ومابالموت عارُ علي الفتي



هيهات من ّ الذّله : لا أعطيهم بيدي

اعطاء الذّليل ولا أفّرمنهم فرار العبيد»



با اين همه ، آيا او حكومت ننگين امويان را به رسميت مي شناسد و از مبارزه با آنان دست مي كشد؟

همچنين در سخنراني امام (ع) در منزل «بيضه » آمده است : «.. وقد أتتني كتبكم و قدمت علي ّ رسلكم ببيعتكم انكم لا تسلّموني و لاتخذلوني ، فان اتمتم علي ّ بيعتكم تصبيوا رشدكم . فأنا الحسين بن علي و ابن فاطمه بنت رسول الله (ع) نفسي مع أنفسكم و أهلي مع أهليكم و لكم في ّ أسوة ، و ان لم تفعلوا و نقضتم عهدكم و خلّفتم بيعتي من أعناقكم ، ما هي لكم بنكر، لقد فعلتموها بأبي و اخي و ابن عّمي مسلم ؛

پيام شما در نامه ها و زبان پيك هايتان اين بود كه با من بيعت كرده ايد تا عليه يزيد مبارزه كنيم ومرا در برابر دشمن تنها نگذاريد و دست از ياري من برنداريد؛ پس اگر به عهد خودتان وفادار باشيد، به سعات و رشد دست مي يابيد؛ زيرا من حسينم ، فرزند علي و فاطمه ؛ دختر پيامبرتان . در اين صورت من و خانواده ام در كنار شما و خانواده هايتان خواهم بود وميان من و شما هيچ گونه فاصله و طبقه اي نخواهد بود و من الگو و رهبر شما خواهم شد و اگر پيمان خود شكستيد و از بيعت با من تخلف ورزيديد، اين عمل شماپيشينه دارد. به خدا سوگند! شما با پدرم علي (ع) و برادرم حسن (ع) و پسر عمويم مسلم نيز چنين كرديد»