بازگشت

آگاهي بخشيدن به مسلمانان


تاريخ گواهي مي دهد كه پيامبر گرامي اسلام (ص) با هدايت الهي و حمايت علوي توانسته بود امتي تربيت كند كه به جاي دل دادن به شمشير و شمردن قبرها: (حتي زرتم المقابر) و لب به كاسه شراب داشتن ، سر به آستان قدس ساييده و چون ملائك لب به ذكر تسبيح ، گشوده و شب را به قيام و قعود بگذرانند و روز را در كنار رحمت الهي و به ياد خدا سر كنند.

اما پس از رحلت جانگداز پيامبر گرامي اسلام (ص)، جمعي در سقيفه گرد آمده و سكان هدايت جامعه نبوي را به ناحق در دست گرفته و با كنار گذاشتن عدل الهي و روح و جان مصطفي ، علي ّ مرتضي (ع)، كاروان امت اسلامي را از راه كرامت و فضيلت باز داشته و در مسير جهالت قرار داده و راه را براي حاكميت امويان هموار نمودند. سرانجام ، لباس خلافت به صورت سلطنتي بر تن ناپاك فرزند ابو سفيان پوشاندند و آن زاده كينه وعناد و كفر چنان وضعيتي را در جامعه اسلامي پديد آورد كه حق پرستان و ره پويان راه محمدي در اقليت مطلق قرار گرفته و انسجام و وحدت ، جاي خود را به از هم گسيختگي و پراكندگي داده ، چنان كه شهيد مطهري در اين زمينه مي نويسند:

«اموي ها شخصيت ملت مسلمان را چنان له كرده و كوبيده بودند كه ديگر كسي از آن احساس هاي اسلامي در خودش نمي ديد. اما همين كوفه بعد از مدت سه سال انقلاب كرد و پنج هزار توّاب از همين كوفه پيدا شد و سر قبر حسين بن علي (ع) رفتند و در آن جا عزاداري كردند و به درگاه الهي از تقصيري كه كرده بودند. توبه كردند و گفتند: ما تا انتقام خون حسين بن علي را نگيريم از پاي نمي نشينيم و عمل كردند و قتله كربلا را همين ها كشتند و شروع اين نهضت از همان عصر عاشورا و از روز دوازدهم بود».