بازگشت

مقدمه


شكي نيست كه در رأس مخالفان پيامبر گرامي اسلام (ص) ، ابوسفيان و ايل و تباراو قرار داشتند و در واقع درك و تبيين درست از بعثت و اهداف رسالت ، بدون در نظر گرفتن و شناخت مخالفين ، كه در رأس آنها بني اميه قرار داشتند نيز ميسر نمي شود و همين طور اگر قرار است به موضع گيري و جهت گيري امام علي (ع) به طور عميق پي ببريم ، ناچاريم در ابتدا شناخت وسيع و همه جانبه اي از دشمنان آن حضرت پيدا كنيم . لذا مطلبي كه به فهم ما از مواضع امام حسين (ع) كمك مي كند، شناخت افراد و اهدافي است كه در مقابل امام حسين (ع) قرار دارند كه در رأس آن معاويه مي باشد. معاويه در دوره امامت امام حسين (ع) در واقع ريشه هاي حكومت خود را مستحكم نموده است . از طرفي به ظاهر توانست بر علي (ع) چيره شود و پس از آن هم با مكر و حيله فراوان و سوء استفاده از جهل مردم و حتي دامن زدن به جهالت مردم توانست صلح را بر امام حسن (ع) تحميل كند. هر چند خود به صلح و مفاد آن وفادار نماند، اما اهداف خود را به خوبي تعقيب نمود وآن را تا حدودي در مسير دلخواه خود به پيش برد و وقتي توانست با حيله هاي خاص خود، امام حسن (ع) را هم به شهادت برساند تا حد زيادي اهداف خود را برآورده مي ديد، امافقط يك مشكل عمده باقي بود و آن هم وجود امام حسين (ع) بود. در اين دوره معاويه درصدد مهيا نمودن زمينه هاي ولايت عهدي يزيد است و از طرفي با شهادت امام حسن (ع) امر امامت بر عهده امام حسين (ع) است و مبارزه با ظلم و انحراف وكژي ها بر عهده اين امام همام مي باشد. لذا اوج مواجهه امام حسين (ع) با امويان و دررأس آن معاويه در اين دوره است و ما به طور دقيق اين دوره را مورد بررسي و كاوش قرار مي دهيم و قيام عاشورا از جمله مسائلي است كه بدون بررسي علل و ريشه هاي اصلي آن ، غالباً به آن پرداخته اند. لذا ما به بررسي ريشه هاي قيام عاشورا پرداختيم .