بازگشت

دفاع از يادگار مجتبي


عبدالله فرزند امام حسن(ع) از كساني بود كه در كربلا حضور داشت؛ ولي به دليل آنكه به سن بلوغ نرسيده بود از حضور او در ميدان نبرد جلوگيري مي شد. پس از آنكه همه اصحاب و ياران امام حسين(ع) به شهادت رسيدند، و امام(ع) يكه و تنها در وسط ميدان واپسين لحظات عمر مباركش را سپري مي كرد، عبدالله از آشفتگي اوضاع استفاده كرد و به سرعت خود را به امام حسين(ع) رساند. زينب نيز - كه مسئوليت مراقبت از زنان و كودكان را برعهده داشت - براي بازگرداندن عبدالله به سوي ميدان آمده امام(ع) به زينب دستور داد تا يادگار برادر را به خيمه ها بازگرداند. ولي عبدالله كه شايد پس از ساعت ها انتظار خود را به كنار عمو رسانده بود، از بازگشت به خيمه ها خودداري كرد، و گفت: «نه به خدا سوگند! از عمويم جدا نمي شوم!»

در اين گيرودار بودند كه ابجر بن كعب براي كشتن امام حسين(ع) به ميدان آمد. عبدالله با مشاهده ابجر فرياد برآورد: «واي بر تو اي فرزند زن پليد! آيا مي خواهي عمويم را به شهادت رساني؟»

ابجر شمشيرش رابه سوي عبدالله نشانه رفت و دست كوچك عبدالله را كه به عنوان سپر بالاي سرش گرفته بود، به پوست آويزان كرد امام حسين(ع) فرزند برادر را در آغوش كشيد وبه او دلداري مي داد كه ناگهان حرمله به وسيله تيري، عبدالله را در دامن عمو به شهادت رساند. [1] .


پاورقي

[1] علامه مجلسي، همان، ج‏45، ص‏53 - 54.