بازگشت

خاستگاه اجتماعي قيام امام حسين


همانگونه كه انسان از نظر جسمي و روحي از حالت سلامتي و بيماري برخوردار است، جوامع بشري نيز از اين دو حالت بركنار نيستند. جامعه سالم جامعه اي است كه روح آزادي، آزاديخواهي، نوعدوستي، ظلم ستيزي، كمك به مظلومان و ستمديدگان و باورهاي ديني بر آن حاكم باشد. خرافات و اعتقادات باطل و تخديري جايگزين اعتقاداتي نشده باشد كه انسان را از يوغ بندگي و بردگي هواهاي نفساني و قدرت هاي خارجي مي رهاند!. جامعه سالم جامعه اي است كه اگر آثار ظلم و فساد در دستگاه رهبري و حكومت مشاهده گردد همه اعضاي آن جامعه براي اصلاح آن بسيج شوند. در مقابل جامعه بيمار، جامعه اي است كه روح تسليم، ظلم پذيري، بي تفاوتي نسبت به سرنوشت همنوعان بر آن حاكم گردد. در برابر اعمال خلاف و ظلم و فساد حاكمان و رهبران خودهيچ واكنشي نشان داده نشود. جامعه بيمار جامعه اي است كه مذهب و اعتقادات مذهبي در خدمت منافع حاكمان به كار گرفته شود.

جامعه بيمار جامعه اي است كه بر اساس اعتقادات تحريف شده و ناصحيح مذهبي مردم را به ظلم پذيري، سكوت و تسليم دعوت كند.

بيماري هاي جوامع از شدت و ضعف برخوردار است. گاهي بيماري جامعه در حدّي است كه با هشدار مصلحان، مردم از خواب غفلت بيدار مي شوند، و به حركت در مي آيند.

زماني حال جامعه آن چنان رو به وخامت مي نهد كه نيازمند تزريق خون براي به حركت درآمدن است. در اين شرايط بايد گروهي فداكار و از جان گذشته خون خود را به جامعه اهدا كنند، تاجامعه بهبودي خود را باز يابد. ولي گاهي حال جامعه به حدّي از وخامت مي رسد، كه دچار ايست قلبي مي شود و تزريق خون نيز سودي به حال آن نخواهد داشت. براي نجات جامعه در چنين شرايطي بايد شوك ناگهاني بر پيكر آن وارد گردد.

وضع اجتماع مسلمانان در زمان يزيد به همين صورت بود. معاويه در طي دوران حكومت خود مسلمانان را آن چنان زبون و ذليل كرده بود كه در برابر اعمال خلاف او و عمالش صداي انتقاد و اعتراضي شنيده نمي شد. مسلماناني كه پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) بر اثر تعاليم و تربيت آن حضرت آن چنان در برابر اعمال خلاف خلفا حساسيت داشتند، كه در برابر كوچك ترين عمل خلافي صدا را به اعتراض بلند مي كردند - در زمان معاويه به گونه اي تسليم، مطيع و سازشكار شدند، كه پس از مرگ معاويه، يزيد - آن عنصر فاسد و فاجر - به راحتي بر اوضاع كشور اسلامي مسلط شد و صداي اعتراضي از مسلمانان شنيده نشد. مسلمانان بگونه اي بودند كه وقتي:

«عمر - در وقتي كه خليفه بود - گفت كه من اگر چنانچه خلافي كردم به من مثلاً بگوييد و چه بكنيد. يك عربي شمشيرش را كشيد گفت ما با اين مقابل تو مي ايستيم. اگر تو بخواهي خلاف بكني، ما با اين شمشير مقابلت مي ايستيم.» [1] .

جامعه در زمان يزيد آن چنان سازشكار، تسليم، ذليل و زبون شده بود، كه جز تعداد معدودي ياران امام حسين(ع) همه آن حضرت را به سكوت و سازش فرا مي خواندند. وضع جامعه در زمان امام حسين(ع) به گونه اي بود كه نه تنها هشدار و نصيحت در آن مؤثر نبود، بلكه شهادت شخصيتي مانند امام حسين(ع) به تنهايي نيز قادر نبود، مردم را از خواب غفلت بيدار كند، همچنان كه شهادت برادر بزرگوارش امام مجتبي(ع) آنگونه كه بايد نتوانست جامعه را به حركت درآورد. ادامه چنين وضعي قطعاً نابودي اسلام را به دنبال داشت.


پاورقي

[1] امام خميني، صحيفه امام، ج‏10، ص‏110.