بازگشت

معذرت خواستن از نعمان قافله سالار


نقله اخبار برآنند كه چون اهل بيت رسالت از اسيري مراجعت نمودند وارد مدينه شدند سه شبانه روز مجالس عزا و محافل ماتم سرا در خانه ها براي حضرت سيد الشهداء برپا بود تا مردم از شور افتادند ليكن اهل بيت امام حسين عليه السلام نه روز قرار و نه شب آرام داشتند متصل در گريه و لا ينقطع در ناله بودند قوت و غذاشان آه و اشگ بود تا هفت سال دود از مطبخ خانه آل رسول بلند نبود نه خضاب كردند و نه حمام رفتند حاصل پس از آنكه اهل بيت رسالت در منز خود قرين ناله و آه شدند صاحب مخزن مي نويسد نعمان بن بشير كه قائد و رئيس قافله اهل بيت از شام تا به مدينه زحمت اهل بيت كشيده بود قصد مراجعت نمود از خدمت


اهل بيت رسالت اذن مرخصي خواست به روايت اخبارالدول آنكه فاطمه دختر اميرالمؤمنين عليه السلام خدمت زينب خاتون عرض كرد كه نعمان در اين سفر زحمت كشيده اكنون مي خواهد برود آيا صلاح مي داني كه در حق وي احساني شود فصول المهمه مي نويسد كه عليا مكرمه زينب فرمود بخدا سوگند كه با ما چيزي باقي نمانده كه بتوانيم به نعمان احسان كنيم مگر قليلي از زيور پس دو دست برنجن و دو بازوبند و خلخال پا به كنيز دادند كه به جهت نعمان ببرد به روايتي بعضي از رخوت نيز بر آنها افزودند و عذرخواهي نمودند كه اگر بيش از اينها مالك بوديم هر آينه مضايقه نمي نموديم تو از براي خاطر جد ما بر ما بگير به روايت فصول نعمان قبول ننموده عرض كرد اي خواتين حرم رسالت محض رضاي خدا و خوشنودي مصطفي خدمت بشما مي كردم و چشمم به زخارف دنيا نبوده خواهش دارم در عوض از براي من طلب آمرزش بنمائيد و در قيامت مرا فراموش ننمائيد