بازگشت

مقاله مرحوم صدر قزويني در حدائق الانس


مرحوم صدر قزويني در حدائق مي نويسد:

حق آنست كه يزيد حرم شاه شهيدان را نه از براي رأفت به حرم خود به رسم ميهماني آورد بلكه مي خواست تجملات خود را به آن اسيران خسته و مخدرات دلشكسته نشان بدهد و داغي بر بالاي داغهاي دلشان نهد زيرا هرگاه از ملاحظه ي مهرباني بود چرا در وقت ورود اهل بيت رسالت به حرم حكم كرد سر امام عالم امكان را به درب حرم خود بياويزند تا آن شكسته دلان سر مطهر آقا را به درب


حرم آويزان ببينند جگرهاشان آب و دلهاشان كباب شود چنانچه علامه در بحار از مناقب و ابومخنف و غيره روايت مي كند ان يزيد امر بان يصلب الرأس علي باب داره و امر باهل بيت الحسين عليه السلام ان يدخلوا داره يعني: يزيد حكم كرد سر سردار شهيدان را درب حرم آويختند بعد امر كرد اهل بيت سيد مظلومان را از خرابه وارد حرم خود نمودند اي شيعه تصور كن ببين چه گذشته بر حال آن اسيران شكسته بال و اطفال خردسال كه سر عزيز پيغمبر را به دار آويخته ديدند هيچ تصور كرده اي كه اين سر مطهر را از كجا آويخته بودند مناسب دو موضوع است يكي از محاسن و يكي از گيسوان واويلاه اهل و عيال چون آن سر مقدس را آويخته ديدند چنان صيحه بركشيدند كه زلزله در زمين و زمان افتاد هند از اين واقعه آگاه شد روي به مجلس يزيد آورد و هي حاسرة سر و پاي برهنه به بارگاه آمد و گفت يا يزيد ارأس ابن فاطمة بنت رسول الله مصلوب علي فنا بابي اي ظالم اين چه بيداد است سر پسر فاطمه دختر رسول الله را بر در حرم من آويخته اي؟

گفت نعم بلي تو چرا سر برهنه به مجلس عام آمدي يزيد از جاي جست و سر هند را از نامحرم پوشيد و گفت فاعولي عليه يا هند و ابكي علي بنت رسول الله صريخة قريش يعني اي هند بر حسين عليه السلام گريه كن ناله نما كه خوب مردي بود صريخه ي قريش يعني فريادرس قريش بود و حيف كه ابن زياد عجله كرد در كشتن حسين عليه السلام ثم ان يزيد انزلهم في داره المخصوص با آن حالت زار اسيران را وارد حرم خاص يزيد كردند