بازگشت

ورود بانوان محترمه و اطفال به مجلس رجس نجس يزيد بن معاويه


مرحوم شيخ مفيد در ارشاد مي نويسد:

ثم دعي بالنساء و الصبيان فاجلسوا بين يديه فرأي هيئة قبيحة الخ يعني: سپس يزيد پليد بانوان محترمه و كودكان را طلبيد، ايشان آمدند و در مقابل آن ناپاك نشستند.

يزيد منظره ناپسند و هيئت نامناسبي را مشاهده كرد.. تا آخر عبارت

مرحوم صدر قزويني در حدائق الانس مي نويسد:

از عبارت شيخ عليه الرحمه اين طور استفاده مي شود كه يزيد ابتداء امام سجاد عليه السلام را احضار نموده و با وي مكالمه كرده و بعد به احضار اسيران از زنان و دختران دستور داده.

مؤلف گويد:

از ظاهر كلمه «ثم» همين معنا مستفاد است و به نظر مي آيد كه آنچه در خارج واقع شده همين طور باشد، باري همين كه يزيد اسيران را با آن حالت خواري و زاري ديد كه هيچ اسيري از اسراي ترك و ديلم را به آن وضع و حالت نديده بود دل وي به درد آمد و گفت خدا سياه كند روي پسر مرجانه را كه اگر با شما خويش بود هر آينه شما را باين روز نمي انداخت و اينطور در نزد من نمي فرستاد.

صاحب روضة الواعظين مي نويسد:

ثم ادخل نساء الحسين عليه السلام علي يزيد چون عيال ويلان امام حسين وارد بارگاه يزيد گرديدند زنان يزيد در پشت پرده هاي زنبوري نشسته بودند تماشاي مجلس مي كردند و همين كه چشمشان بر اسيران خسته و دختران موپريشان دست بسته افتاد همه به ضجه و ناله درآمدند فصحن نساء اهل يزيد و بنات معوية و اهله


فولولن و اقمن الماتم يعني صداي صيحه و ضجه و ناله زنان يزيد و دختران پرده نشين معاويه لعين بلند شد ولوله و غلغله در پشت پرده بلند شد.

و مرحوم مجلسي در بحار مي فرمايد:

از هاشميات افرادي پشت پرده بودند همين كه اسيران آل محمد صلي الله عليه و آله را به آنحال ديدند ناله از دل بركشيدند و گفتند واحسيناه واسيدا اهل بيتاه يابن محمداه يا ربيع الأرامل و اليتامي يا قتيل اولاد الادعياء هر كه صداي آن زنان را شنيد به گريه درآمد.

و نيز در بحار فرموده:

در آنوقت كه اسيران را به حضور آوردند فاطمه دختر امام حسين عليه السلام از ميان زنان فرمود يا يزيد بنات رسول الله سبايا اي ظالم دختران پيغمبر را تا امروز كي اسير كرده كه تو كرده اي از كلام فاطمه تمام اهل مجلس بگريه درآمدند فبكي الناس و بكي اهل داره حتي علت الأصوات ضجه مردم با شيون زنان پشت پرده با ناله و افغان اسيران يكمرتبه بلند شد مجلس يك بقعه ي پر از گريه شد

صاحب روضة الشهداء مي نويسد كه يزيد پليد حكم كرد عيال الله را بردند در غرفه اي از غرفه هاي مجلس همه را جمع نشاندند و گفت پرده هم ميان ايشان و حاضران مجلس كشيدند.

مرحوم سيد در لهوف مي فرمايد:

ثم وضع رأس الحسين عليه السلام بين يديه و اجلس النساء خلفه لئلا ينظرن اليه يعني سر را يزيد پيش روي خود نهاد و عيال امام حسين عليه السلام را در پشت تخت جاي داده تا آنكه سر مطهر را نبينند و ندانند كه با آن سر منور چه مي كند در اين اثنا چشم عليا مكرمه به سر برادر افتاد طاقت نياورد لما راته اهوت الي جيبها فشقته دست برد گريبان خود را دريد و فريادي برآورد كه تمام از ناله آن مظلومه به فزع درآمدند و مي گفت يا حسيناه يا حبيب رسول الله يابن مكة و مني يابن فاطمة


الزهراء سيدة النساء يابن بنت المصطفي باز از ناله ي آن مخدره تمام اهل مجلس به گريه درآمدند اما يزيد ساكت بود مرتبه ي ديگر كه شيون از مرد و زن برآمد آنوقت بود كه صاحب فصول المهمه نقل مي كند: فجعلت فاطمة و سكينة تتطاولان لتنظر الي الرأس و جعل يزيد تستره عنهما يعني فاطمه و سكينه هر دو گردن كشيده بودند تا سر بريده ي پدر را نظاره كنند يزيد آن سر را از ايشان مستور مي كرد ناگهان چشم آن دو يتيم بر سر بريده پدر افتاد صدا به ضجه و فرياد بلند كردند فبكي لبكائهن نساء يزيد و بنات معوية فولولن و اعولن از گريه آن دو يتيم زنان پشت پرده يزيد و دختران معاويه به گريه درآمدند و ناله بلند كردند.