بازگشت

سخن امام با خالد پسر يزيد پليد


جماعتي از مخالفين مثل طبري و بلادري و جمعي از مؤلفين برآنند كه يزيد پليد به امام زين العابدين عليه السلام گفت اتصارع مع ابني خالد با پسرم خالد كشتي مي گيري؟

حضرت فرمود مرا با او چكار است يك كاردي بمن بده و يك كارد به او تا با هم مقاتله كنيم.

يزيد گفت: اشهد انك ابن علي بن ابيطالب عليه السلام حقا كه تو پسر علي بن ابيطالبي شنشنة اعرفها من اخزم هل تلد الحية الا الحية

روضة الشهداء مي نويسد در اين اثنا صداي نقاره و طبل نوبت سلطنت يزيد پليد شد خالد رو كرد به امام زين العابدين عليه السلام گفت ببين صداي طبل نوبت پدر منست پس كو صداي طبل نوبت پدر تو؟

حضرت فرمود صبر كن تا خبر كنم همين كه صداي مؤذن در مناره به اذان بلند شد امام بيمار عليه السلام فرمود اي سگ بچه اينك صداي نوبت پدر منست بشنو و مغرور به سلطنت پنج روزه پدرت مباش هر كسي پنج روزه نوبت اوست اما اين


نوبت تا قيامت هست يزيد از اين جواب متعجب شد.