بازگشت

فرود آوردن اهل بيت را در خرابه


پس از آنكه سپاه كفرآئين كوفه و شام آل الله عليهم السلام را به شهر شام وارد كردند و آن ذوات محترم را به صحنه دلخراش و طاقت فرساي تماشاچيان شامي و اوباش و اراذل اين شهر تار مواجه نمودند كثرت جمعيت و ازدحام تماشائيان بقدري بود كه راه نمي دادند سرها و اسراء را سريع حركت دهند.

صاحب روضة الشهداء مي نويسد:

هر چه خواستند اهل بيت عليهم السلام را از دروازه ساعات داخل كنند انبوه جمعيت مانع شد و اين امر ممكن نگرديد لذا بالاجبار ايشان را از دروازه نودر وارد كردند، باري وقت ظهر بود كه اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را به مسجد جامع شهر رساندند و از آنجا به طرف دارالاماره يزيد پليد انتقال دادند.

مرحوم طريحي مي نويسد: مقدار سه ساعت اهل بيت عليهم السلام را درب دارالاماره نگاهداشتند و بخاطر همين جهت آنجا را به «باب الساعات» ناميدند و همان طوريكه برخي از اهل تحقيق فرموده اند همان روز اهل بيت را به مجلس يزيد پليد وارد نكرده اند بلكه ايشان را در خرابه اي اسكان دادند و روز بعد آن وجودات محترمه را به بارگاه نحوست بار آن پليد داخل كردند.

مرحوم علامه مجلسي مي نويسد:

حلبي از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت مي كند چون حضرت امام زين العابدين عليه السلام را با اهل بيت عليهم السلام به شام بردند جعلوهم في بيت، ايشان را در خانه خرابي منزل دادند كه سقف آن شكست هاي عظيم داشت، اسراء به يكديگر مي گفتند ما را بدين منزل ويرانه جاي داده اند كه خانه بر سر ما فرود آيد،


پاسبانان كه رفت و آمد به آن خانه مي كردند به يكديگر مي گفتند:

اينها از سقف شكسته مي ترسند مبادا بر سرشان خراب شود و خبر ندارند كه فردا چون به حضور امير رسند حكم به قتل ايشان مي نمايد.

باري آن شب را اهل بيت عليهم السلام در آن خرابه بسر بردند ولي فقط ذات اقدس احديت از حال آن يادگاران پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم باخبر بود و دانست چه به ايشان گذشت.

شعر



ز جوش ناله سقفش كنده از فرش

بسان دود بي جان رفته تا عرش



مكينش را مكان بود آن چنان تنگ

كه در زندان دل زندانيان تنگ



نه مهمان نوازي و نه ميزباني

نه فرشي نه ظرفي نه آبي نه ناني