بازگشت

به نيزه زدن شمر سر مطهر سيد الشهداء


پس از آنكه شمر ملعون سر مطهر سيد الشهداء عليه السلام را جدا كرد از روي سينه امام عليه السلام برخاست و بلافاصله آن سر غرقه بخون را بر نيزه بلندي زد و به آواز بلند گفت: الله اكبر.

چشم لشگر كفركيش عمر سعد كه به سر مطهر افتاد تمام با صداي بلند تكبير گفتند.


سر اينكه شمر ناپاك سر مطهر را بر سر نيزه بلند زد اين بود كه تمام سپاه آن را ببينند و آسوده شوند، اين بود كه همه تكبير گفتند، باري بعد از بريدن سر مبارك امام عليه السلام زمين شروع كرد بلرزيدن و امتلاء الجو بالاصوات يعني فضا از صداها بلند بود و زلزلت الارض و اظلمت السموات و انكسفت الشمس بحيث بدت الانجم خورشيد چنان تيره و تار شد كه ستارگان ظاهر شدند و قطر من السماء الدم سبع قطرات، هفت قطره خون از آسمان باريد و منادي از آسمان نداء كرد:

قتل و الله الامام ابن الامام اخ الامام الحسين بن علي، قتل و الله الهمام بن الهمام الحسين بن علي.

از حضرت مولانا الصادق عليه السلام مروي است كه مردي در لشگر عمر سعد ملعون نعره كشيد، گفتند: تو را چه مي شود؟

جواب داد به چشم خود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را مي بينم كه ايستاده يك نگاه به حسين عليه السلام و يك نگاه به شما لشگر مي نمايد و من مي ترسم عذاب نازل شود.

مردم او را ملامت مي كردند و مي گفتند: اين مرد ديوانه شده.

راوي از حضرت سؤال كرد: آن صيحه و ناله كننده كه بود؟

فرمود: من او را جبرئيل مي دانم كه از فقد مخدوم خود ناله مي كرد و اگر مي خواست به يك صيحه تمام عالم را هلاك كند مي توانست