بازگشت

رجز خواندن امام و كشتن جمعي از كافران را


مرحوم يزدي در بيت الاحزان مي نويسد:

در حديث است كه چون تشنگي بر خامس آل عبا، مظلوم كربلا عليه آلاف التحية و الثناء در دشت كربلاء و بر اهل بيت آن غريب بزرگوار كه همه اولاد ساقي كوثر بودند شدت كرد و كسي از فرزندان و ياران آن جناب باقي نمانده بود كه بتواند آبي از براي لب تشنگان تحصيل نمايد لابد و لاعلاج آن حضرت خود بنفس نفيس روانه ميدان شده كه شايد از براي جگرسوختگان آبي فراهم نمايد، پس چون داخل ميدان شد در مقابل لشگر اعداء ايستاده اين رجز را انشاء فرمود:



كفر القوم و قدما رغبوا

عن ثواب الله رب الثقلين



يعني: اين جماعت كافر شدند و حال آنكه پيش از اين روز عاشوراء روي گردانيده بود از ثواب خداوند جن و انس



قتلوا قدما عليا و ابنه

حسن الخير كريم الابوين



كشتند پيش از اين پدرم علي بن ابيطالب عليه السلام و برادرم حسن مجتبي را كه از همه بهتر و از جهت پدر و مادر كريم بود



حنفا منهم و قالوا اجمعوا

و احشروا الناس الي حرب الحسين



و باعث آنها بغض هاي ايشان بود و بعد از آن گفتند كه جمع شويد و برانگيزانيد خلق را به سوي جنگ حسين




يا لقوم من اناس ارذل

جمعوا الجمع لاهل الحرمين



واي بر اين خلق پست فطرت باد كه جمع كردند اين اشرار را براي جنگ با اهل حرم خدا و رسولش



ثم صاروا و تواصوا كلهم

باحتياج لرضاء الملحدين



پس همه عهد خود را محكم كردند در اين كار بجهت خوشنودي دو ملعون ملحد يعني يزيد و ابن زياد.



لم يخافوا الله في سفك دمي

لعبيد الله نسل الكافرين



از خداوند نترسيدند در ريختن خون من از براي خاطر عبيدالله بن زياد كه پدر و مادر او هر دو كافر بودند



و ابن سعد قدرماني عنوة

بجنود كوكوف الهاطلين



و پسر سعد لعين با لشگر خود از روي قهر و غلبه مرا تيرباران كردند بمثل شدت باريدن باران از دو ابر ريزان



لا لشي ء كان مني قبل ذا

غير فخري بضياء النيرين



و اين تيرباران نه بسبب گناهي بود كه از من صادر شده بود به غير از فخر كردن من به جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله كه نور آفتاب و ماه است.



بعلي الخير من بعد نبي

و النبي القرشي الوالدين



و فخر كردن من به پدرم علي بن ابيطالب عليهماالسلام كه بعد از پيغمبر از همه كس بهتر است و پيغمبري كه پدر و مادر او از قريش است.



خيرة الله من الخلق الي

بعد جدي و انا بن الخيرتين



اي قوم پدرم بهتر از همه خلق خداوند است بعد از جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و منم فرزند اين هر دو بزرگوار برگزيده خدا



امي الزهراء حقا و ابي

وارث العلم و مولي الثقلين



اي جماعت به حقيقت همه مي دانيد كه مادرم فاطمه زهرا است و پدرم وارث


علم و مولاي جن و انس است.



فضته قد صفيت من ذهب

فانا الفضة و ابن الذهبين



مادرم نقره اي است كه مصفاي از طلا است، پس منم نقره و فرزند حاصل شده از دو طلا.



ذهب في ذهب في ذهب

و لجين في لجين في لجين



منم طلا در طلا و منم نقره در نقره در نقره يعني منم حسين بن فاطمه دختر رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم.



والدي شمس و امي قمر

فانا الكوكب و ابن القمرين



پدرم آفتاب تابان است و مادرم ماه درخشان، پس منم ستاره فرزند آفتاب و ماه



عبدالله غلاما يافعا

و قريش يعبدون الوثنين



پدر بزرگوارم در زمان كودكي خداپرست بود در حالي كه قريش عبادت دو بت بزرگ را مي كردند.



يعبدون اللات و العزي معا

وعلي قائم بالحسنيين



و قريش لات و عزي را مي پرستيدند و پدرم جناب علي بن ابيطالب عليه السلام برپادارنده بود هر دو نيكوئي را يعني عبادت پروردگار و اطاعت رسول را.



مع رسول الله سبعا كاملا

ما علي الارض مصلي غير ذين



پدرم نماز جماعت مي كرد با رسول خدا تا هفت سال كامل و حال آنكه بر روي همه زمين بغير از اين دو بزرگوار نماز گذارنده اي نبود.



هجر الاصنام لا يعبدها

مع قريش لا و لا طرفة عين



پدرم دوري جست از بت ها و هرگز عبادت نكرد آنها را با قريش بلكه بقدر چشم بر هم زدن و باز نمودن هم آنها را نپرستيد.



من له جد كجدي في الوري

او كامي في جميع المشرقين



كيست كه از براي او جدي باشد مثل جد من در همه عالم يا مادري باشد مثل


مادر من در مشرق و مغرب عالم؟



خصه الله بفضل و تقي

فانا الازهر و ابن الازهرين



خداوند مخصوص گردانيد جدم را به فضل و تقوي، پس منم كوكب درخشنده فرزند دو كوكب نور دهنده.



جوهر من فضة مكنونة

فانا الجوهر و ابن الدرتين



جدم جوهري است از نقره پنهاني يعني از نور ابيض الهي، پس منم جوهر و فرزند دو در نهاني.



نحن اصحاب العبا خمستنا

قد ملكنا شرقها و المغربين



مائيم اصحاب عبا كه هر پنج نفر ما مالك شديم مشرق و مغرب زمين را.



نحن جبريل لنا سادسنا

و لنا البيت و مثوي الحرمين



مائيم اصحاب كساء كه فخر كرد به ششمين شدن ما جبرئيل و از براي ما است خانه كعبه و آرامگاه حرمين.



كل ذي العالم يرجو فضلها

غير ذاالرجس لعين الوالدين



هر صاحب علمي اميد دارد فضل ما را بغير از اين ملعون نجس كه لعنت كرده شده است پدر و مادرش.



جدي المرسل مصباح الدجي

و ابي موفي له بالبيعتين



جد من پيغمبر مرسلي است كه چراغ تاريكي ها است و پدرم وفا كننده است به هر دو بيعت او كه آن: الست بربكم است و محمد نبيكم.



والدي خاتمه جادبه

حين وافي رأسه للركعتين



پدر بزرگوارم انگشتر خود را عطاء نمود به سائل در حالتي كه سر او وفاء كرد از براي هر دو ركعت نماز.



قتل الابطال لما برزوا

يوم بدر و باحد و حنين



پدرم كشت شجاعان را كه مبارز مي طلبيدند در روز جنگ بدر و احد و حنين.




اظهر الاسلام رغما للعدا

بحسام سارم شفرتين



پدرم ظاهر گردانيد اسلام را به خاك ماليدن خرطوم دشمنان به ضرب ذوالفقار دو دم قطع كننده.



فعليه اليه صلي كلما

غرب القمري و غاب الفرقدين



پس بر پدرم صلوات فرستاده است خدا مادامي كه مخفي است قمري (نام مرغي است) و غائبند فرقدان.

در حديث است كه آن حضرت بعد از خواندن اين رجز غيرت اسد اللهيش به جوش آمد بر آن منافقان بي دين حمله كرد و بسياري از ايشان را به درك نيران فرستاد، پس به مكان خود مراجعت فرمود.