بازگشت

آمدن جنيان به ياري امام غريب


مرحوم طريحي در منتخب مي فرمايد:

هنگامي كه امام عليه السلام در سرزمين كربلاء غريب و بي ياور ماند فوج فوج از اجنه خدمت آن سرور آمده و به پايبوسي امام عليه السلام مشرف شده و عرض كردند:

يا حسين نحن انصارك فمرنا بامرك ما تشاء فلو امرتنا بقتل كل عدولكم لفعلنا.


(اي حسين ما ياوران تو هستيم پس آنچه خواهي بما فرمان بده، اگر به ما امر كني كه تمام دشمنانت را بكشيم البته اين كار را خواهيم نمود)

حضرت در حق ايشان دعا نمود و فرمود:

جزاكم الله خيرا اني لا اخالف قول جدي (خدا به شما جزاي خير دهد من مخالفت فرمان جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله را نمي كنم جدم به من فرموده:

ان الله شاء يراك مقتولا ملطخا بدمائك مخضبا شيبك بدمائك مذبوحا من قفاك مشيت حضرت باري عز اسمه درباره تو چنين جاري شده كه كشته و به خون آغشته ات بيند، ريشت را غرقه به خون و سرت را از قفا بريده ببيند.

سپس حضرت به ايشان فرمودند:

اين خواست خدا درباره من بود و اما مشيت الهي درباره ناموس و عيالم، جدم فرمود:

نور ديده، و قد شاء الله ان يري حرمك سبايا علي اقطاب المطايا.

خدا خواسته حرم تو كه حرم عصمت و طهارتند اسيروار بر شتران بي جهاز سوار شوند و به شهر و ديارشان ببرند و اني و الله ساصبر اي پادشاه جن به ذات اقدس الهي من بخواست خدا و اشاره رسولش صبر نموده و براي كشته شدن آماده ام و تن به اسيري اهل و عيالم داده ام و خدا احكم الحاكمين مي باشد.