بازگشت

اشعار مرحوم سيد مداح راجع به شهادت حضرت علي اصغر






مظهر حق نور چشمان رسول

آمد اندر رزم با قلب ملول



گفت با لشگر ايا قوم جهول

من حسينم نور چشمان بتول



آيه تطهير در شأنم نزول

از غم ياران، دلم پراخگر است



شاهدم اين ديده ي پرگوهر است



اين گل پژمرده و خوش منظر است

لاله و نسرين مرا كاندر بر است



شيرخوار است و علي اصغر است

رحمي آخر بر من مضطر كنيد



شرمي از جدم ز پيغمبر كنيد



ظلم و كين بر من دمي كمتر كنيد

اول از آبي گلويش تر كنيد






وانگه اصغر از پي اكبر كنيد

اي جفاكاران گروه بدشعار



حجت حقم نبي را يادگار



گشتم از ظلم شما من دل فكار

گر منم در زعمتان تقصيركار



كرده كي تقصير طفل شيرخوار

ز آن محن از سر برون شد حوصله



مي ندانم چون شد از آن مرحله



جيش كفر افتاد اندر ولوله

نامسلماني كه نامش حرمله



ناگهان ز آن فرفه كافر كله

تير كينش شد برونش از كمان



حنجر شهزاده را كردي نشان



غلغله افتاد اندر آسمان

آه با يك تير كرد او را نشان



رفت پيغمبر ز خود اندر جنان

از غم آن خسرو مالك رقاب



با نفخ صور عالم دل كباب



سوي جنت رفت در آغوش باب

شه ز ديده ريخت بر رويش گلاب



گشت خون جاري ز حلقش همچو ناي

سيد مداح كن كوته بيان



سوخت زين غم قلب زهرا در جنان



بيش از اين ديگر مده شرح و بيان

دل پر از غم مي شود صاحب زمان



اجر تو با خاتم پيغمبران