بازگشت

كلام مرحوم صدر قزويني و وداع حضرت امام حسين با حضرت امام زين العابدين


مرحوم صدر قزويني در حدائق الانس مي نويسد: چون ياران و ياوران حضرت در زمين كربلاء شهيد و جوانان و برادران كشته شدند امام عليه السلام براي همه دلسوزي كرد و ديگر كسي غير از حضرت و زنان پر حسرت و دختران نورس و اطفال بي كس باقي نماند پس از سوز دل نداي هل من ناصر ينصرني و هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله را بلند فرمود:

فخرج علي بن الحسين زين العابدين و كان مريضا لا يقدر ان يفل سيفه و ام كلثوم تنادي خلفه يا بني ارجع از صداي استغاثه امام عليه السلام امام زين العابدين عليه السلام براي ياري پدر از جا برخاست.

عليا مكرمه زينب خاتون سلام الله عليها پسر برادر را به آن حال ديد دويد دامنش را گرفت با گريه و زاري فرمود:


نور ديده كجا مي روي و با اين حالت چرا مي روي!؟ تو كه بيماري و طاقت حرب با اين قوم را نداري.

شعر



كودكاني چند بر دنبال او

هر يكي آشفته تر ز احوال او



وانزمان خسته جان پيرامنش

هر يكي بگرفته بر كف دامنش



كاي عليل ناتوان بي شكيب

مي روي چون از سر جمعي غريب



فقال يا عمتاه ذريني اقاتل بين يدي ابن رسول الله صلي الله عليه و آله:

حضرت سجاد عليه السلام فرمود: عمه جان دست از من بردار و بگذار در مقابل پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم جان فشاني كنم.

فقال الحسين: يا ام كلثوم خذيه لئلا تبقي الا الارض خاليا من نسل آل محمد.

حضرت امام حسين عليه السلام فرمود: اي ام كلثوم، فرزندم را بگيريد و نگذاريد بيايد مبادا كشته شود و زمين از نسل آل محمد خالي بماند يك بازوي حضرت سجاد عليه السلام را عليا مخدره زينب و بازوي ديگرش را عليا مخدره ام كلثوم گرفت و آن حضرت را آوردند نزديك بستر، حضرت چون بيمار بود از حركتي كه كرده بود بدنش به لرزه و نفسش به شماره افتاده بود از اينرو وقتي به كنار بستر رسيد افتاد و غش كرد.