بازگشت

مبارزت و شهادت فرزندان اميرالمؤمنين


گرفتاري و شهادت ابوبكر بن علي عليه السلام

بعد از شهادت فرزندان امام حسن مجتبي سلام الله عليه نوبت به برادران امام عليه السلام رسيد، اولين نفر از فرزندان اميرالمؤمنين عليه السلام كه عازم ميدان نبرد و شهادت شد جناب ابوبكر بن علي عليه السلام بود، نام وي عبيدالله است.

مرحوم شيخ علي در رجال فرموده: مادر اين بزرگوار ليلي دختر مسعود بن خالد دارميه است و خالويش ابوالاسود الدئلي مي باشد.

مرحوم ملا حسين كاشفي در روضة الشهداء مي نويسد:

جناب ابوبكر بن علي ابيطالب عليه السلام محضر امام حسين عليه السلام مشرف شد عرضه داشت: برادر مرا دستوري دهيد تا كينه خويشان را از اين بدكيشان بازخواهم.

امام حسين عليه السلام فرمود: شما يك يك مي رويد و مرا نيز تنها مي گذاريد، اين حرم رسول خدا را به كه وا مي گذاريد از كلام امام عليه السلام شرر به قلب برادران افتاد شروع كردند زار زار گريستن، سپس ابوبكر بن علي عليه السلام عرضه داشت: اي سيد ما و اي مولاي ما تا بحال هر چه نظر كرده ايم شما را به بزرگي و آقائي ديده ايم اكنون كه آفتاب عزت روي به زوال نهاده ما غلامان طاقت ديدن آن را نداريم از اين گذشته مدت ها بود كه مي خواستم تحفه اي به خدمت آورم و نمي دانستم كه تحفه ي لايق شما چيست امروز مي بينم كه هيچ تحفه اي لايق تر از جان نيست، مي خواهم اين متاع ناقابل را نثار قدم ملازمان كنم.

شعر



امروز كه يار من مرا مهمان است

بخشيدن جان و دل مرا پيمان است






دل را خطري نيست سخن در جان است

جان افشانم كه روز جان افشان است



امام عليه السلام فرمودند: برادر برو كه ما هم از عقب مي آئيم و منهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر.

آن شجاع و دلير با برادران خداحافظي كرد و روي به ميدان نهاد و اين رجز را خواند:



شيخي علي ذوالفخار الاطول

من هاشم الصدق الكريم المفضل



هذا حسين بن النبي المرسل

عنه نحامي بالحسام المصقل



نفديه نفسي من اخ مبجل

بعد شروع كرد به نصيحت و ملامت اهل كوفه و شام، فرمود:



اي بي حميت مردمان بي دين سنگين دل، دين خود را فروختيد و آتش غضب خدائي را به جان خريديد و به جهت تعيش اين دو روزه دنيا عقوبت ابدي عقبي را قبول نموديد جوانان ماهر و لاله عذار را كه در تمام روي زمين عديل و نظير نداشتند كشتيد و از صفحه ايام برانداختيد و اكنون منتظريد كه شيره جان رسول و ميوه ي باغ بتول را با خاك خواري بياندازيد و نيز نهال توحيد را از پاي درآوريد تبا لكم و تعسا لدينكم بئس القوم انتم.

سپس تيغ از غلاف كشيد كالليث القسور بل كأنه الحيدر خود را به قلب لشگر زد و آن روبهان را همچون برگ خزان به روي خاك مي ريخت تا وقتي كه از كثرت جراحات از پاي درآمد و قوي و نيرويش تمام شد در چنين وقتي نامردي از اهل همدان كه به گفته مرحوم مجلسي نامش عبدالله بن عقبه غنوي بود بر شاهزاده حمله كرد و او را از پاي درآورد.

برخي ديگر گفته اند نام قاتل وي زجر بن الجر بود و در روضة الشهداء آمده كه قاتل آن بزرگوار قدامه موصلي بود كه با طعن نيزه وي را شهيد كرد رحمة الله عليه.


تذكر

مرحوم مجلسي در بحارالانوار فرموده:

نام ابوبكر بن علي عليه السلام عبيدالله بود.

و شيخ مفيد در ارشاد فرموده: عبيدالله بن علي عليه السلام و ابوبكر بن علي هر دو از فرزندان اميرالمؤمنين عليه السلام هستند و مادرشان ليلي بنت مسعود الثقفيه مي باشد.

مرحوم صدر قزويني از والد معظمش نقل مي كند كه ايشان گفته اند: تحقيقا ابوبكر و عبيدالله دو برادر بودند ابوبكر در كربلاء شهيد شد و عبيدالله را در يوم الدار اصحاب مختار كشتند.