بازگشت

روشن شدن صبح روز پربلاء عاشوراء


مرحوم شيخ مفيد در ارشاد مي فرمايد:

و اصبح الحسين عليه السلام فعباء اصحابه بعد صلوة الغداة و كان معه اثنان و ثلاثون فارسا و اربعون راجلا، فجعل زهير بن القين في ميمنة اصحابه و حبيب بن مظاهر في ميسرة اصحابه و اعطي رايته العباس اخاه و جعلوا البيوت في ظهورهم و امر بحطب و قصب كان من وراء البيوت ان يترك ان في خندق كان قد حفر هناك و ان


يحرق بالنار مخافة، ان يأتوهم من ورائهم.

حضرت امام حسين شب را به سحر رسانده و سحر را گذرانده وارد صبح شد، پس از اداء نماز صبح اصحاب و ياران را آماده كارزار فرمود.

عدد لشگر آن حضرت سي و دو سواره و چهل نفر پياده بود، پس از صف آرائي زهير بن قين را كه مردي مردانه و شجاعي فرزانه و مبارزي دلير و صفدري كم نظير بود طلبيد، علمي پيچيد و بدستش داد و فرمود تو سردار دست راست من باش

شعر



زهير دلاور خم آورد سر

سوي ميمنه رفت و گسترد پر



چو آن شير دل سر سوي راه كرد

شه تشنه كامان يكي آه كرد



سپس حبيب بن مظاهر را كه مردي عابد، زاهد، حافظ قرآن و شجاع و مخلص اهل بيت عصمت و طهارت بود پيش خواند و علمي بست و بدست باكفايتش داد و او را سردار دست چپ قرار داد

شعر



بخواند آن زمان با دل ناشكيب

جهانديده پور مظاهر حبيب



چپ لشگرش را بدو داد و گفت

كه مردي مردان نبايد نهفت



و برادرش حضرت عباس سلام الله عليه را علمدار نمود و تمام خيمه ها را پشت سر سپاه لشگر قرار داد و سپس امر فرمود كه چوب و ني را در خندقي كه به دور خيمه و سراپرده ها حفر كرده بودند ريخته و آنها را آتش زدند تا بدينوسيله از حمله پشت سر دشمن ممانعت و جلوگيري شود