بازگشت

اظهار وفاداري عبدالله بن مسلم بن عقيل به امام


عبدالله كه پسر بزرگتر جناب مسلم بن عقيل سلام الله عليه بود پيش آمد و عرضه داشت:

سبحان الله فما يقول الناس، يقولون انا تركنا شيخنا و سيدنا و بني عمومتنا خير الاعمام و لم نرم معهم بسهم و لم نطعن معهم برمح و لم نضرب معهم بسيف و لا ندري ما صنعوا، لا و الله ما نفعل و لكن نفديك بانفسنا و اموالنا و اهلينا و نقاتل معك حتي نرد موردك فقبح الله العيش بعدك.

اي نور ديده رسالت معاذ الله كه اين عمل از ما سر بزند كه تو را تنها بگذاريم و برويم، مردم به ما چه خواهند گفت، بگويند:



ما تخم بد كاشتيم

بزرگ خود از دست بگذاشتيم






بگفتيم بر ترك مولاي خويش

به دشمن سپرديم آقاي خويش



چشم از عمو و عموزادگان بربستيم، نه با ايشان تيري افكنديم و نه با هم نيزه زديم و نه اسبي به ميدان كين تاختيم و نه تيغي به روي عدو آختيم، بلكه راه خود گرفته و آمديم و نمي دانيم كه بر سر آقاي ما چه آمد، ابدا اين كار را ما نمي كنيم بلكه خود و اموال و اهل خويش را فداي شما خواهيم نمود و در ركاب سعادت مآب شما مقاتله خواهيم نمود تا بهمان راهي كه شما خواهي رفت ما هم برويم، زشت و ناپسند باد زندگاني بعد از شما.