بازگشت

اظهار وفاداري حضرت قمر بني هاشم به امام


سخن امام عليه السلام كه به اينجا رسيد اصحاب و ياران آن حضرت گريستند و اول كسي كه ايستاد و در جواب آن جناب اظهار ثبات و ايستادگي نمود حضرت ابوالفضل قمر بني هاشم بود آن بزرگوار با برادرها و برادرزاده ها و بني اعمام از كلمات غم انگيز و حاكي از غربت امام عليه السلام سخت متأثر و دلتنگ شده لذا از زبان خود و ساير شهزادگان محضر مبارك برادر عرضه داشت:


اي مولا و اي سرور ما به ذات پاك ايزد متعال ما اين كار را نخواهيم نمود كه شما را به دست دشمن سپرده و خود جان بدر ببريم، خدا آن روز را نياورد كه ما در دنيا زنده باشيم و شما نباشيد، قدم هاي ما بريده باد اگر از در آستانه تو قدم برداريم و چشمانمان كور باد اگر بغير از جمال تو بنگريم.

و پس از قمر بني هاشم سلام الله عليه ساير برادرها و برادرزاده ها و خواهرزاده ها زمين ادب بوسيده و عرضه داشتند:

ما به جان و دل مطيع و فرمانبردار آنچه ابوالفضل العباس به عرض اقدس همايوني رساند مي باشيم.

امام عليه السلام تمام سخنان ايشان را شنيده و در حقشان دعاء فرمودند، سپس روي مبارك به اولاد عقيل كرده و فرمودند:

يا بني عقيل حسبكم من القتل بمسلم فاذهبوا انتم فقد اذنت لكم.

اي فرزندان عقيل كشته شدن مسلم شما را بس بوده و داغ او شما را كافي است به شما اذن دادم كه به آن اكتفاء كرده و راه وطن را پيش گيريد و برويد