بازگشت

جواب حضار در انجمن


ابتداء بنوحنظله آغاز سخن كرده و گفتند:

اي بزرگ ملت و سرور جماعت و اي پناه دولت: ما خدنگ هاي كمان توئيم و رزم آزمودگان عشرت توئيم اگر ما را از كمان گشاد دهي برنشان زنيم و اگر بر قتال فرمان دهي نصرتت كنيم، چون به درياي آتش زني واپس نمائيم و چندان كه سيلاب بلاء بر تو رو كند روي نتابيم بلكه با شمشيرهاي خود به نصرت تو آمده و جان و تن را در پيش تو سپر سازيم.

والله در هيچ بحر حرب غوطه نخواهي خورد مگر آنكه ما را همراه خود خواهي ديد و در شدائد دچار نخواهي گشت مگر آنكه ما را با شمشير آتشبار از عقب خود خواهي ديد.

شعر



تمام اهل قبيله ستاده چاكروار

بهر چه حكم كني نافذ است فرمانت



سپس بنوتميم با اخلاص تمام و غير قابل توصيف به سخن آمده و اظهار متابعت و مطاوعت نموده و زمان انقياد خود را بدست ابن مسعود سپرده و گفتند:

هر وقت ما را از براي هر مطلبي بطلبي جان را نثارت مي كنيم.

بنوسعد بن يزيد ندا در دادند كه اي اباخالد: نزد ما هيچ چيز مبغوض تر از مخالفت با تو نيست و هرگز از فرمان تو سرپيچي نخواهيم نمود، صخر بن قيس ما را به ترك قتال مأمور ساخت و هنر ما در ما مخفي و مستور ماند، اكنون لحظه اي ما را مهلت بده تا با يكديگر مشورت كنيم، پس از آن صورت حال را به عرض رسانيم.

از پس ايشان بنو عامر بن تميم شروع به سخن نموده و گفتند:

ما فرزندان پدران تو بوده و خويشان و هم سوگندان تو مي باشيم، خوشنود


نشويم از آن چه تو را به غضب آورد و ما رحل اقامت نيفكنيم در جائي كه ميل تو روي به سفر آورد، دعوت تو را حاضر اجابتيم و فرمان تو را ساخته اطاعتيم.

ابوخالد گفت: اي بنوسعد اگر گفتار شما با كردارتان راست آيد خداوند پيوسته شما را حفظ نموده و مشمول نصرتش قرار دهد.