بازگشت

شكايت حضرت امام حسين بر سر روضه منور رسول خدا از جفاي امت


قبلا گفتيم كه حضرت امام حسين عليه السلام از منزل وليد به خانه خويش بازآمدند چون شب شد به زيارت قبر منور و مرقد مطهر جد بزرگوار خويش رفته عرضه


داشت:

يا رسول الله من حسين بن علي فرزند و دختر زاده توام كه مرا در بين اين امت بيادگار گذاشته و به اطاعت من امر فرمودي، گواه باش كه امت تو مرا ياري نكردند و قدر من را ضايع نموده و پاس حرمت من و قرابت تو را نگاه نداشتند، اينك شكايت به تو آورده ام، پس به نماز مشغول شده و تا بامداد در ركوع و سجود بود.

وليد جهت تحقيق آن شب كسي را به سراي حضرت فرستاد چون جنابش را نيافتند به وليد خبر دادند، وليد گفت:

شكر خداي را كه از اين شهر برفت و ما به مؤاخذه خون پاكش مبتلا نشديم، صبحگاه آن شب حضرت به خانه مراجعت فرمود و شب ديگر بر همين منوال بر سر تربت مقدس مصطفي آمد و چند ركعت نماز بجا آورد و پس از فراغت از آن با حق سبحانه و تعالي مناجات كرد و گفت:

خدايا اين تربت پيغمبر تو محمد بن عبدالله است و من پسر دختر او هستم و چنين واقعه اي كه تو از آن آگاهي پيش آمده است و تو بر حالم آگاه و از ضميرم مطلع هستي، تو مي داني كه معروف را دوست داشته و منكر را كراهت دارم، خدايا بحق اين تربت پاك و بحق آن كس كه در اين خاك خفته است آنچه رضاي تو و رضاي پيغمبرت هست برايم ميسر گردان، سپس بسيار گريست و سر بر خاك پاك پيغمبر نهاد در خواب رفت و در خواب جد خود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را ديد با گروهي از فرشتگان مي آيد. جمعي از دست راست و گروهي از دست چپ و فوجي از پيش و برخي از پشت، بدين هيئت نزديك او آمدند پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله او را گرفت و به سينه خودش چسبانيد و ميان ديدگانش را بوسيد و فرمود: مي بينم در اين نزديكي جماعتي كه ادعاي اسلام مي كنند ترا در زمين كربلاء بكشند و تو تشنه باشي و تو را آب ندهند با اين همه اميد دارند كه در روز قيامت ايشان را شفاعت كنم خداي تعالي شفاعت من را نصيب ايشان نكند و در آن سرا هيچ حظ


و بهره اي به آنها ندهد، فرزندم پدر و مادرت نزد من بوده و آرزوي لقاء تو را دارند و براي تو در بهشت درجاتي است كه تا شهادت نيابي بدان درجات نخواهي رسيد.

امام عليه السلام عرض كرد:

يا جداه مرا نزد خويش نگاه دار كه مرا به مراجعت در دنيا حاجتي نيست.

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: مي بايد كه سعادت شهادت را دريابي آن گاه به انواع درجات و ثوابي كه باري تعالي وعده داده است برسي.

سپس امام عليه السلام از خواب برخاست و آن خواب را به اهل بيت خويش بازگو فرمود، ايشان سخت دلتنگ شدند به طوري كه آن روز هيچكس از اهل بيت آن مظلوم غمگين تر نبود.