بازگشت

ابوبكربن الحسن (عبدالله اكبر)


نوجوان ديگري كه روز عاشورا در كربلا حضور فعال داشت، ابوبكر پسر امام حسن عليه السلام معروف به «عبدالله اكبر» است [1] مادر بزرگوار او كنيزي به نام رمله بود. او پس از ازدواج برادرش حسن مثني، نزد امام حسين عليه السلام مي رود و سكينه دختر عموي خود را خواستگاري و عقد مي كند [2] بسياري از مورخان نوشته اند كه در روز عاشورا حضرت سكينه عقد بسته ي پسر عمويش عبدالله اكبر بود و تا لحظه ي شهادت او مراسم زفاف انجام نشد [3] اما ازدواج اين دو برادر با دو


دختر عموي خود فاطمه و سكينه از مسلمات تاريخ است. او بين چهارده تا شانزده سال داشته است، به قرينه ي ازدواج او پس از برادرش حسن مثني كه در آن روز به نوشته ي اعيان الشيعه هفده ساله بوده است.

عبدالله اكبر براي حمايت از دين خدا و ولي عصر خود يعني امام حسين عليه السلام با تمام نيرو مبارزه كرد. مجلسي مي نويسد: عبدالله پسر امام حسن عليه السلام به ميدان رفت و اين رجز را خواند:



ان تنكروني فانا بن حيدرة

ضرغام آجام و ليث قسورة



علي الاعادي مثل ريح صرصرة

اگر مرا نمي شناسيد، بشناسيد. من نوه ي حيدر كرار علي بن ابي طالب هستم. من شيرم، شير بيشه ها، شير جنگلهاي پردرخت.



در برابر دشمنان مثل طوفان آنان را درهم مي كوبم.

عبدالله مثل شير مي غريد و بر دشمنان دين و امامت مي تاخت. چهارده نفر را به جهنم فرستاد. هاني بن ثبيت حضرمي او را از پاي درآورد، بي درنگ خداوند تبارك و تعالي صورت آن روسياه را سياه كرد [4] .

ابوالفرج اصفهاني، عقبه ي غنوي را قاتل او مي داند و به


حديثي از امام باقر عليه السلام استناد مي كند [5] در زيارت ناحيه ي مقدسه نيز چنين آمده است:

السلام علي ابي بكر بن الحسن بن علي الزكي الولي المرمي بالسهم الردي لعن الله قاتله عبدالله بن عقبة الغنوي [6] .

سلام بر ابوبكر پسر حسن بن علي بن ابي طالب؛ كسي كه پاك و دوست داشتني بود، كسي كه با تير دشمن از پاي درآمد. خداوند قاتل او، عبدالله عقبه ي غنوي را لعنت كند.

سليمان بن قته، يا به قول طبري ابن ابي عقب، در اين خصوص چنين سروده است:



و عند غني قطرة من دمائنا

و في اسد اخري تعد و تذكر [7] .



قطره اي از خون ما در قبيله ي «غني» و قطره اي ديگر در قبيله ي «اسد» است.


پاورقي

[1] مقرم، مقتل الحسين، ص 264.

[2] محمد حسين اعلمي حائري، دائرة المعارف الشيعة، ج 12، ص 291.

[3] مؤمن شبلنجي، نورالابصار، ص 175.

[4] علامه مجلسي، بحارالأنوار، ج 45، ص 36.

[5] مقاتل الطالبين، ص 57.

[6] پيشين، ص 67.

[7] محمد بن جرير طبري، تاريخ طبري، ج 4، ص 342؛ ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص 57.