بازگشت

سكينه با قبر پدر وداع مي كند


هنگامي كه اهل بيت به كربلا رسيدند، صداي ناله و شيون آنان بلند شد كه در سوگ عزيزانشان سيلي به صورت خود مي زدند و با صداي بلند گريه مي كردند و كلمات «وامصيبتاه، وا


حسناه، واحسيناه...» را با حزن و اندوه فراوان مي گفتند.

آن گاه كه سكينه حال بانوان اهل بيت را چنين ديد، با صداي بلند فرياد زد:

وا محمداه وا جداه يعز عليك ما فعلوا باهل بيتك... وا حزناه وا اسفاه.

اي محمد! اي جد بزرگوارم! ستمگران اهل بيت تو را مجروح كردند، كشتند و غارت نمودند، و اين براي تو بسيار سنگين است... واي از اين اندوه تأسف بار!

در اين حال امام سجاد عليه السلام فرمود: بارها را ببنديد تا برويم.

بارها را بستند. وقتي شترها و محملها آماده شد، سكينه فرياد جانسوزي كشيد و بانوان اهل بيت را براي وداع با قبر مطهر پدرش فراخواند و آنان دور قبر جمع شدند. سكينه قبر پدر را در آغوش كشيد و سخت گريست و شيون و ناله كرد و چنين مرثيه خواند:



الا يا كربلا نودعك جسما

بلاكفن و لاغسل دفينا



الا يا كربلا نودعك روحا

لاحمد والوصي مع الامينا



اي سرزمين كربلا! خداحافظ، ما مي رويم، اما پيكر پاكي را نزد تو به امانت مي گذاريم كه بي غسل و بي كفن دفن شده


اي سرزمين كربلا! خداحافظ، ما مي رويم، اما روحي را نزد تو به امانت مي گذاريم كه به محمد و علي تعلق دارد [1] .


پاورقي

[1] محمد مهدي مازندراني، معالي السبطين، ج 2، ص 118.