بازگشت

وداع امام حسين با سكينه


هنگامي كه امام حسين عليه السلام پيكرهاي خونين ياران خويش و جوانان بني هاشم را ديد، خود را براي جنگ با دشمن آماده كرد، صدا زد:

هل من راحم يرحم آل الرسول، هل من ناصر ينصر ذرية الطاهرة البتول.

آيا كسي هست كه به آل رسول خدا رحم كند؟ آيا كسي هست تا ذريه ي پاك حضرت زهرا را ياري نمايد؟

سپس به خيمه رفت و صدا زد:

يا سكينه يا فاطمه يا زينب يا ام كلثوم عليكن مني السلام فهذا آخر الاجتماع و قد قرب منكن الافتجاع.

اي سكينه، اي فاطمه، اي زينب و اي ام كلثوم! خداحافظ.


اين آخرين ديدار ماست. فاجعه ي دردناك اسارت نزديك است.

صداي زنان اهل بيت به گريه بلند شد و چنين صيحه زدند:

الوداع، الوداع، الفراق، الفراق.

سكينه صدا زد:

يا ابتاه استسلمت للموت فالي من اتكل.

اي پدر! آيا تسليم مرگ شده اي؟ پس از تو به چه كسي پناه ببرم؟

امام حسين عليه السلام فرمود:

يا نور عيني كيف لايستسلم للموت من لانصر له و لا معين و...

اي نور ديده ام! دخترم! چگونه تسليم مرگ نشود كسي كه تنها و بي ياور است؟ دخترم! رحمت و ياري خدا در دنيا و آخرت از شما جدا نمي شود، پس بر حكم پرودگار صبر كن و بي تاب و شكايت نكن، زيرا كه دنيا فاني و آخرت باقي و جاويد است.

سكينه گفت: پس ما را به حرم جدمان رسول خدا بازگردان، امام حسين عليه السلام فرمود:

لوترك القطا لنام.

اگر پرنده ي قطا به حال خود واگذار مي شد، در بستر خود آرام و راحت مي خوابيد.

حضرت سكينه تا اين سخن را از پدر شنيد، گريست. امام


حسين عليه السلام نيز گريه كرد، او را در آغوش گرفت و به سينه چسبانيد، اشكهاي او را پاك كرد و بر صورت چون ماه او بوسه زد و اشعار ذيل را خواند:



سيطول بعدي يا سكينة فاعلمي

منك البكاء اذا الحمام دهاني



لاتحرقي قلبي بدمعك حسرة

مادام مني الروح في جثماني



فاذا قتلت فانت اولي بالذي

تبكينه يا خيرة النسوان [1] .



اي سكينه! بدان كه بعد از من گريه اي طولاني براي تو هست، آن گاه كه مرگ من فرا برسد.

با اشكهاي جانسوز خود دل مرا نسوزان، تا آن گاه كه روح در بدن دارم.

اي برگزيده ي بانوان! پس از كشته شدنم تو به اشك ريختن سزاوارتري.


پاورقي

[1] محدث قمي، نفس المهموم، ص 214؛ محمد مهدي مازندراي، معالي السبطين، ج 2، ص 14-13؛ ابن‏شهرآشوب، مناقب، ج 3، ص 257.