بازگشت

سكينه و شهادت علي اكبر


امام حسين عليه السلام از كنار بدن پاره پاره علي اكبر، پس از گريه ي فراوان، جوانان بني هاشم را صدا زد:

تعالوا احملوا اخاكم.

بياييد و برادر خود را ببريد.

امام با چشمهاي گريان به خيمه ي بانوان اهل بيت رفت. سكينه پرسيد: اي پدر! چرا غمناكي؟ برادرم علي كجاست؟

امام گريست و سپس فرمود:

بنية قتلوه اللئام.

دخترم! اين دشمنان پست او را كشتند.

سكينه فرياد زد:

واخاه، واعلياه...

اي واي برادرم، اي واي علي اكبرم...

در اين هنگام فريادي كشيد و از جاي برخاست تا از خيمه بيرون برود. امام عليه السلام او را گرفت و فرمود:

يا ابنتاه اتقي الله واستعملي الصبر.

اي دخترم! باتقوا و صبور باش.

سكينه گفت:

يا ابتاه كيف تصبر من قتل اخوها و شرد ابوها.


اي پدر! چگونه صبر كند آن بانويي كه برادرش كشته شده و پدرش غريب و تنها مانده است؟

امام عليه السلام فرمود:

انا لله و انا اليه راجعون.

ما از خداييم و به سوي او باز مي گرديم [1] .


پاورقي

[1] حاج ملا باقر بهبهاني، دمعة الساکبة، ص 339؛ محمد مهدي مازندراني، معالي السبطين، ج 1، ص 252.