بازگشت

حمايت از حق


طبري از قول ابومخنف مي نويسد كه عقبة بن سمعان گويد:

در سحرگاه شبي كه در قصر بني مقاتل اقامت كرديم، امام حسين عليه السلام ما را به برداشتن آب فرمان داد و ما پس از پر كردن ظرفها و آمادگي كامل راه افتاديم. در حال حركت بر بالاي مركب خوابي كوتاه امام حسين عليه السلام را فراگرفت. هنگامي كه بيدار شد، فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون و الحمد لله رب العالمين»، و اين جمله را تكرار مي كرد.

علي اكبر فرزند شجاع آن حضرت پيش رفت و انگيزه ي استرجاع را سؤال كرد. امام عليه السلام در پاسخ فرمود: «اني خفقت برأسي فعن لي فارس و هو يقول القوم يسرون و المنايا تسري اليهم فعلمت انها انفسنا نعيت الينا» (سرم را روي زين اسب نهاده بودم كه خواب سبكي بر چشمانم مسلط شد. در اين هنگام سواري در نظرم ظاهر شد كه مي گفت: «مرگ اين گروه شبرو را همراهي مي كند». هنگامي كه بيدار شدم، فهميدم منظور او ما هستيم و به سوي مرگ مي رويم).

حضرت علي اكبر عرض كرد: «لااراك الله بسوء آلسنا علي الحق؟» (خداوند تو را در حادثه ي بعدي نبيند! آيا ما بر حق نيستيم؟).

امام فرمود: «بلي يا بني والذي اليه مرجع العباد» (آري، به خدا سوگند ما جز در راه حق گام برنمي داريم).


علي اكبر عرض كرد: «اذا لانبالي ان نموت محقين» (حال كه چنين است، ما از مرگ در راه حق باكي نداريم).

امام حسين عليه السلام پس از شنيدن اين سخن پر از شور و عشق در راه مبارزه با كفر و شرك و انحراف و ديدن اشتياق فراوان او به مرگ در راه حق و استقبال از آن، فرزند خويش را چنين دعا فرمود: «جزاك الله من ولد خير ما جزي ولدا عن والده» (خداوندا بهترين پاداش فرزندي را به تو عنايت فرمايد) [1] .


پاورقي

[1] ابن‏اثير، الکامل في التاريخ، ج 14، ص 51؛ خوارزمي، مقتل الحسين، ج 1، ص 226.