بازگشت

توضيح و رفع استبعاد


همانگونه كه ذكر شد و بعدا به تفصيل خواهيم گفت، عده اي از ياران حضرت سيدالشهداء عليه السلام تعداد نفرات زيادي از دشمن را كشتند و يا مجروح ساختند.

ابن شهرآشوب مازندراني در مناقب و محمد بن ابي طالب در مقتل مي نويسد كه عده حضرت سيدالشهداء عليه السلام در مبارزه روز عاشورا، يكهزار و پنجاه نفر را شكست بغير از آنان كه به دست ايشان مجروح شدند. (ص 17/293 عوالم)

ظاهرا كشته شدن اين عده زياد و در مدت جنگ به نظر بعيد مي رسد و الحق كه بسيار زياد بعيد است كه فردي در مدت زمان اندكي بتواند اين همه دشمن را از پاي درآورد و به قتل برساند و خود مورد هجوم و حمله دشمنان از خبر باشد دشمني همچون شمر بن ذي الجوشن كه وقتي حضرت حسين عليه السلام به او مي فرمايد:

آيا مرا مي كشي و نمي داني كه من كيستم؟ در جواب مي گويد:

من تو را خوب مي شناسم: مادرت فاطمه زهرا و پدرت علي مرتضي و جدت محمد مصطفي (صلوات الله عليه) مي باشد (ص 17/300 عوالم)

براي رفع شبهه در استبعاد گوييم. همانگونه كه گفته شده است و


بعدا ما نيز آنرا شرح مي دهيم بعضي از دوستان حضرت كه در كوفه بودند و نتوانستند خود را به حضرت برسانند براي وصول به مقصد راه را منحصر در آن ديدند كه با قشون مخالف از كوفه خارج شده و در كربلا به هر نحو شده، خود را به كعبه آمال و مقصود برسانند عده اي از اينان كه طبق صورتيكه بعدا متذكر مي شويم (قريب 23 نفر موفق شدند كه خود را از دشمنان جدا ساخته و در ركاب حضرت شهيد شوند اما ديگران توفيق نيافتند.

به نظر مي رسد كه اين دوستان كه اكنون به صورت دشمن جلوه گر شده اند هرگاه كه جنگ مغلوبه مي شد و صحنه كارزار از حمله يكي از ياران حضرت سيدالشهداء عليه السلام مضطرب و پريشان مي شد و دشمنان همچون روباه از مقابل شيران فرار مي كردند اينان دست يافته و به كشتن آنها مي پرداختند بنابراين، آن يار وفادار و اينان جمعا تعداد زيادي از مخالفين را مي كشتند (اين نظريه نويسنده است تا اهل تحقيق چگونه قضاوت كنند.)