بازگشت

شهيد سياه و الگويي سفيد


وجود سربازان ترك، فارس، عرب، سفيد و سياه و... در عرصه كربلا و در قاموس عاشورا، مبيّن اين معنا است كه گوناگوني نژاد و مليت در فرهنگ شهادت راهي ندارد و اختلاف رنگ، زبان و قوميت، مانع دفاع از حريم حريت، آزادي، ايمان و عقيده نخواهد بود. «جَوْن» فردي است سياه پوست از تبار بردگان آزاد. روز عاشورا، وي به حضور امام آمد و اجازه خواست تا به ميدان برود. امام به وي فرمود: «انت في اذن مني، فانما تبعتنا طلباً للعافية، فلا تبتل بطريقنا؛ تو به خاطر تأمين عافيت همراه ما بودي، اينك آزاد هستي هر جا مي خواهي برو و عافيت خود را به خطر نينداز». جَون وقتي اين سخن را شنيد، گفت: «من به هنگام آسايش در كنار سفره شما باشم، ولي هنگام سختي شما را تنها بگذارم؟! آري من مي دانم بدنم بد بو است، حسبم شريف نيست و رنگم سياه است اما اجازه فرما تا با رفتن به بهشت، بدنم خوش بو، حسبم شريف و رنگم سفيد شود، به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا خونم با خون شما مخلوط شود.» [1] .

ياران امام حسين (ع)، اين جلوه هاي ايثار و از جان گذشتگي، صبر و مقاومت، رازداري و پايداري، پيشي گرفتن عقيده بر عاطفه، سبقت در شهادت و ديگر ارزش هاي متجلي در ارزش گاه كربلا، همه ناشي از تحول و دگرگوني عميقي است كه در انديشه و بينش اين شير زنان و رادمردان خودنمايي مي كند، تا بدان جا كه حاضرند براي همين معرفت حاصله، هفتاد بار بلكه هزار بار خود را در مسير حق فدا كنند، چنان كه يكي از همين عاشوراييان - سعيد بن عبداللَّه - مي گويد: «أما واللَّه لو علمت أنّي أقتل ثُمّ أحيي ثُمّ أحرق ثُمّ أذّر، يفعل ذلك بي سبعين مرّة، ما فارقتك حتي ألقي حِمامي دونك فكيف لا أفعل ذلك و انّما هي قتلة واحدة ثم هي الكرامة الّتي لا انقضاء لها ابداً؛ [2] .

آگاه باشيد به خدا قسم اگر مي دانستم كه به قتل مي رسم بعد زنده مي شوم سپس دوباره سوزانده مي شوم تا اين كه پير شوم، و اين كار تا هفتاد بار ادامه پيدا كند، هرگز از شما جدا نخواهم شد تا اين كه مرگ را ملاقات كنم، بدون تو، چگونه چنين نكنم در حالي كه اين همان كرامتي است كه بعد از آن هيچ پاياني براي آن نخواهد بود.»


پاورقي

[1] همان ص 24.

[2] اعيان الشيعه، ج 1، ص 601.