بازگشت

عمليات شهادت طلبانه؟!


بدون ترديد حسين [(ع)] دست به عمل انتحاري نزد تا بگويند خود را به هلاكت انداخت، بلكه حجت را بر دشمن تمام كرد و جاي عذر و بهانه اي برايشان نگذاشت كه بِدان خونش را ريزند، چون وي جنگ را آغاز نكرد و اندكي پيش از شروع جنگ، ميان دشمن ايستاد و برايشان سخن گفت و مجالي براي مردم فريبي و مكر دشمن باقي نگذارد. از آنان پرسيد كه به چه سبب با او مي جنگند، در حالي كه خوني طلب ندارند و مالي از آنان را غصب نكرده است. بعد افزود كه آيا در اين كه وي پسر دختر پيامبرشان است ترديد دارند و اگر قيام و خروج كرده، مگر جز به سبب نامه ها و در خواست هاي عراقيان است كه امام را فراخوانده و دعوت كردند؟! بنابر آنچه گفتيم، تمامي اقدامات حسين، نقشه و تدبير حساب شده و مدبّرانه اي بود تا به اهداف بلند مدت دست يابد. شايد اين صحيح ترين ديدگاه است، تا اين كه بگوييم جنبش، جنگي [بين هاشميان و امويان] بود. اگر وي در پي پيروزي نظامي [و قبيله اي] بود، با ياران حجازي اش، در همان جا قيام مي كرد، چنان كه بعيد است بگوييم حسين پيروزي را بر مرگ ترجيح مي داد، زيرا حتي براي پدرش به رغم آن كه خليفه اي شجاع و دلاور بود، پيروزي [در برخي جنگها مثل صفين] سخت و مشكل بود، چنان كه براي برادرش، در زماني كه خليفه بود و يارانش بسيار و گِرداگِرد وي بودند، پيروزي مشكل مي نمود. نيز معقول نيست بگوييم در حالي كه مكر و فريب اهالي عراق را مي دانست، به اينان اعتماد كرده باشد. اين چنين، جنبش سياسي - عقيدتي حسيني، انگيزه هاي قيام را مي نماياند، گر چه در هنگامي كه امام با توصيه و سفارش ديگران (به عدم قيام) مخالفت مي كرد، اهداف نهضت روشن نبود. قيام بر ضد يزيد، گريزناپذير بود، زيرا بيعت با وي گناهي بود كه عذري نداشت و به بهانه تقيه نمي شد دست در دست يزيد نهاد.