بازگشت

قيام ديني


ماربين، شرق شناس آلماني، قيام حسين را فقط جنگي [ميان دو قبيله بني هاشم و بني اميه ] نمي داند، به رغم آن كه برخي شرق شناسان در اين باره حكم و قضاوتي سطحي كرده اند؛ وي معتقد است: امام از آغاز تدبير داشت و هنگام ثمربخشي قيام را مي دانست. بنابر اين جنبش حسين بر ضد يزيد، تصميم راسخ انساني دريادل بود كه بر وي مشكل بود تن به سازش دهد. چنان كه به دنبال پيروزي عاجل و كوتاه مدت نبود. وي با اهل و عيالش قيام كرد تا پس از مرگش به پيروزي پايدار و دراز مدت دست يابد و ارزش هايي را زنده كند كه جز با قيام و شهادت احيا نمي شدند. گويا [1] حسين جز قيام، راهي براي خود نمي ديد و به توصيه و صلاحديد ديگران بي اعتنا بود. او به يمن نرفت تا جنگ به درازا نكشد و خون ريزي نشود، مبادا وي را به فتنه انگيزي و شكستن طاعت [و وحدت ] متهم كنند، در نتيجه درستي حركت و اقدامش مخدوش گردد، چنان كه با ياران حجازي اش، در آن جا قيام نكرد، مبادا آنان كه مشروعيت قيامش را [به دليل هتك حرمت حرم ] نمي پذيرفتند، با وي به نبرد برخيزند، در نتيجه امام به هدفش نرسد.


پاورقي

[1] نظرية الامامة، دکتر احمد صبحي.