بازگشت

عناصر حماسي و انقلابي در زندگي امام حسن


امام مجتبي (ع) سابقه ي جنگاوري داشت. وقتي تاريخ را مي خوانيم مي بينيم كه در زمان عثمان در جنگ افريقيه براي فتح بعضي نواحي افريقا شركت كرد و در آن فاتح شد، در جنگ طبرستان (طبريه) شركت كرد و آن جنگ به فتح انجاميد، و در زمان پدرش علي بن ابي طالب عليه السلام در جنگ بصره و جنگ جمل شركت كرد. البته


ابتدا محمد حنفيه مأمور شده بود كه برود غائله را تمام كند ودشمن را شكست بدهد. او رفت اما نتوانست كاري بكند. لذا امام مجتبي از طرف علي بن ابي طالب (ع) مأمور اين كار شد. امام حسن (ع) رفت و صفوف دشمن را شكافت و خود را به شتري كه عايشه بر آن سوار بود رساند. مردم گرد آن را گرفته بودند و به خاطر اينكه او همسر پيغمبر بود براي جنگ تحريك شده بودند. امام حسن (ع) پاهاي شتر را پي كرد، عايشه افتاد و اطرافيانش پراكنده شدند و جنگ جمل توسط امام حسن مجتبي به نفع علي بن ابي طالب (ع) به پيروزي رسيد. بنابراين امام حسن (ع) مرد جنگاوري بوده و در ميدانهاي جنگ شركت كرده و در چند مورد هم با فعاليت يا همكاري او جنگها به پيروزي رسيده بود.

در اين ماجرا هم امام مجبتي مردانه حركت كرد و نيروها را بسيج نمود. اما فعاليتهاي بيست و چند ساله ي معاويه، اعم از پولهايي كه ذخيره كرد وعناصر و نيروهايي كه به عنوان حامي و طرفداري خود پرورش داد و افرادي كه آنها را خريد و تبليغاتي كه انجام داد، زمينه را براي يك هجوم و حمله آماده ساخته بود. بعضي افرادي كه بايد همراه امام مجتبي مي جنگيدند همان كساني بودند كه در جنگ صفين با علي بن ابي طالب (ع) آن طور بي وفايي كردند و درست در همان هنگام كه جنگ به نفع آن حضرت در حال خاتمه بود، با حيله ي معاويه يك عده از اطرافيان امام فريب خوردند و حضرت را مجبور كردند كه از جنگ دست برداريد.

اطرافيان امام مجتبي چنين مردمي بودند، در حالي كه اطرافيان


معاويه در شيطنت و در راه باطل خودشان بسيار ورزيده و كار كشته و آماده بودند و با نقشه عمل مي كردند. امام مجتبي (ع) متوجه شد اين مردمي كه بايد از او حمايت كنند پراكنده شده اند و اگر بخواهند مقاومت كند، مطمئنا لشكر معاويه لشكرش را شكست مي دهد و بعد با قدرت سرزمين كوفه و ساير نواحي را تصرف مي كند، و سردار فاتحي كه با پيروزي و غلبه سرزميني را فتح كند به خود حق مي دهد هر چه بيشتر هدفهاي خود را پيش ببرد و هر چه بخواهد كشتار كند. امام مجتبي از مرگ و شهادت نمي ترسد اما بر سر يك بزنگاه قرار گرفته است كه يا بايد در اين موقعيت حساس يك امتياز بگيرد و يا مقاومت بي فرجامي بكند كه مسلما به دنبالش شكست و تاخت و تاز عجيب معاويه بعد از پيروزي خواهد بود.

البته در مقايسه با حسين بن علي (ع) موقعيت، طرز عمل و زمينه ي كار به كلي با هم تفاوت دارد. در اينجا حكومتي به دست امام حسن (ع) و حكومتي به دست معاويه است و دو حاكم با هم مي جنگند، اما در زمان امام حسين سلام الله عليه حكومت به دست يزيد بود و از داخل امت اسلامي يك نفر عليه حكومت قيام كرد كه مي خواست حكومت ظلم و جور را ساقط كند. پس حساب آن نهضت با حساب اين درگيري و برخورد متفاوت و جداست.

معاويه اگر پيروز مي شد به خود حق مي داد كه اهداف بني اميه را زنده بكند و نقشه هايي را كه سالها به فكرش بودند جامه ي عمل بپوشاند. امام حسن (ع) براي جلوگيري از تاخت و تاز و كشتارهاي


بي حساب او و پايمال شدن حقوق مردم و احكام الهي در چنين شرايطي پيمان صلح را با چند ماده ي بسيار جالب امضا كرد. او فرمود من به شرطي كناره گيري مي كنم كه تو بر طبق حكم خدا و سنت پيغمبر عمل كني، متعرض هيچ يك از شيعيان و آل علي و مردان حق نشوي، حقوق مردم را پايمال نسازي و بين آنان با ظلم و عدوان عمل نكني. بعد يكي از مهمترين و حساس ترين موادي كه امام حسن مجتبي در قرارداد صلح مي گنجاند اين جمله است كه براي بعد از خود كسي را جانشين انتخاب نكني و بگذاري مردم كسي را انتخاب كنند.

بنابراين مسئله به اين صورت است كه معاويه پنج سال، هفت سال يا ده سال به حكومت خود ادامه بدهد، اما بعد زمام امور به دست خود مردم باشد و آنها يك نفر را انتخاب كنند. بنابراين طبق قرارداد صلح بايد حدود و حقوق مردم و احكام الهي محفوظ باشد و حكومت معاويه در خاندان خودش موروثي نشود. البته اين موضوع محتاج بحث وسيع تري است.