بازگشت

شيعه، عنصر انقلابي در تاريخ اسلام


شيعه در تاريخ اسلام به عنوان يك عنصر انقلابي معرفي شده است. مورخين و مستشرقين از شيعيان به عنوان مردمي معترض و منتقد نسبت به حكومتهاي مخالف اسلام خودشان ياد مي كنند، چون سيصد چهارصد سال از تاريخ اسلام مملو از انتقاد دائمي شيعيان در برابر حكومتهاي جور بود. ميثم تمار، كميل، قنبر، حجر بن عدي، رشيد و ديگران چرا جان دادند؟ سعيد بن جبير چرا كشته شد؟ نهضتهاي ديگر چرا انجام شد؟ همه مي گفتند ما مي خواهيم اسلام و


عدالت اسلامي و دستورهاي اسلام اجرا شود، چرا ابوذر تبعيد شد؟ جرا اباذر گاهي به شام، گاهي به مدينه و بعد به ربذه مي رود؟ زيرا آيه ي «اَلَّذينَ يَكنِزونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ وَ لايُنفِقونَها في سَبيلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَليم» [1] را در برابر معاويه و عثمان مي خواند و اعتراض مي كرد كه شما اموال مردم را جمع كرده ايد و آن را در راه خدا خرج نمي كنيد و آنها را به عذاب الهي وعده مي داد و بعد گرفتار آن رنجها مي شد. به اين ترتيب شيعه هميشه به عنوان عنصر متعرض و منتقد انقلابي در تاريخ بني اميه و بني عباس معرفي شده بود.

هنگامي كه شيعيان شكل گرفتند و وحدت و رسميتي پيدا كردند، آن حالت انتقاد و اعتراض متوجه سني ها شد. اين اعتراض كه در ابتدا متوجه حكام جور بود بعدها متوجه سني ها شد. يعني شيعه قبلا به اينكه بني عباس شيعه باشند يا نباشند كار نداشت، ممكن بود حكومت نسبت به آل علي هم ابراز علاقه بكند اما شيعه در مقابل ظلم او مي ايستاد. خاندان بني عباس در ابتدا به احترام آل علي و با نقاب حمايت از خاندان علي (ع) روي كار آمدند.حتي در مورد بعضي از آنان احتمال شيعه بودن هست. شيعياني كه در زمان بني عباس قيام مي كردند نمي گفتند چون بني عباس سني هستند ما در برابر سني ها اعتراض مي كنيم، بلكه مي گفتند چون بني عباس عدالت اسلامي را زير پا گذاشته اند و حكام جورند و بر خلاف اسلام عمل مي كنند ما با آنان مبارزه مي كنيم.


اما بعدها در تاريخ اسلام به مبارزات شيعه و سني دامن زده شد و در اين قرون اخير منافع استعماري اقتضا مي كرد كه به اين نوع اختلاف بيشتر دامن بزنند تا جامعه ي مسلمانان با هم درگير شوند. در نتيجه لبه ي تيز مبارزات كه عليه حكام جور بود، متوجه مسئله ي سني و شيعه شد و مايه اي براي ايجاد اختلاف در داخل امت اسلامي گرديد. يك بيداري لازم است تا اين توجه پيدا شود كه مسلمانان همه داراي يك قبله، يك پيغمبر، يك قرآن، يك كعبه و خيلي مشتركات ديگر هستند و همه در وراي مرزهايشان دشمنان زيادي دارند و فعلا نوبت به اين نمي رسد كه درباره ي اختلافات اعتقادي داخلي خودشان بحث كنند. اكنون زمان همبستگي، وحدت و برادري آنان در برابر كساني است كه با اساس اسلام و با اصل سيادت، استقلال و عظمت مسلمين مخالف اند.

بنابراين نهضت حسين بن علي (ع) بايد براي هميشه در تاريخ اسلام آن خاصيت اصيل خود را كه خاصيت حماسي و انقلابي است حفظ كند و اين خاصيت را مردم فراموش نكنند و بدانند كه فداكاري حسين بن علي (ع) يك نهضت مقدس و خونين در برابر ظلم و بي عدالتي بود. ما تكرار كرديم كه نمي خواهيم بگوييم آن جنبه ي عاطفي و احساسي قيام حسين بن علي (ع) بايد فراموش شود. گريه براي حسين بن علي (ع) دل را با حسين مأنوس مي كند. آن رقت قلب و برانگيختن احساس و عاطفه، روح انسان را با حسين بن علي (ع) و خاندان او پيوند مي دهد. اما اين پيوند عاطفي و اين رقتها، محبتها، اشكها، ناله ها و اين عشق ورزيدن مردم به حسينشان بهتر است


براي اين باشد كه با هدف او آشنا بشوند و در راه او قدم بردارند. محبتها و گريه ها در كنار شناختن هدف اصيل نهضت حسين بن علي (ع) به جان پر و بال مي بخشد و بعد هم ثمر مي دهد.


پاورقي

[1] توبه / 34.