بازگشت

لزوم شناخت بيشتر امام سجاد


حضرت امام زين العابدين بين سي و پنج تا چهل سال - براساس اختلاف روايات كه هست - امامت كرد. اين دوره مصادف با يك دوره ي پر تشنج و پرخفقان و پر از ظلم و جور و همراه با حركتهاي انقلابي و ضد انقلابي بود. در طول اين دوران بود كه حركت توابين، نهضت ابن زبير، حركت مختار، مصعب و ديگران انجام شد. فاجعه هايي كه حجاج در زمان عبدالملك به وجود آورد مصادف با دوران پر مرارت و پر تأثر امامت حضرت علي بن الحسين امام زين العابدين بود. در اينجا بود كه براي امام سجاد يك دوران بحراني و بسيار ناراحت كننده به وجود آمد. از طرفي- همان گونه كه بيان شد- حركتها و طغيانهاي فراواني همانند واقعه ي حره، توابين، مختار و حركتهاي ابن زبير و زبيري ها رخ داد و بعد از آن داعيان آل عباس حركتهايي مخفي كردند كه اول به عنوان دعوت به سوي محمد حنيفه بود و بعد كم كم تبديل به دعوت به نفع بني عباس شد و بالاخره به قيام ابومسلم در ايران و سقط و كلي بني اميه منتهي گرديد.

ما مي بينيم در حركتهايي زمان امام سجاد، امام يك نقش خاص دارد؛ يعني از يك طرف درست در ميدان مبارزه و در پيشاپيش صفوف حركت نمي كند و از طرف ديگر با اين حركتها و نهضتها مخالفت شديد نمي فرمايد و طبيعي است كه با دستگاه دشمن يعني با


بني اميه و دودمان يزيد و با بني مروان هم نمي سازد. در اينجا يك عده منفي باف اين مجال پيش مي آيد كه بگويند اگر نهضت حركت در تاريخ و جامعه صحيح و لازم است پس چرا امام سجاد در حركت مردم مدينه[: واقعه ي حر ]شركت نكرد؟ چرا با توابين همكاري نداشت؟ چرا در ساير حركتها شركت و همكاري نمي فرمود؟

اينجا بار ديگر بايد حرف اولم را تكرار كنم كه اصولا بررسي زندگي ائمه و تحليل دقيق تاريخ آنان يكي از مهمترين وظايفي است كه به عهده ي محققان، دانشمندان و مورخان اسلامي است. متأسفانه تاريخ ائمه براي ما به صورتي بسيار خشك و بي مايه- مخصوصا در قرون اخير- بيان شده است [1] شما وقتي زندگي ائمه ي را در بعضي از كتابهاي معروف تاريخ- مخصوصا تواريخي كه در قرنهاي اخير نوشته شده- مطالعه مي كنيد زندگي يك امام از اول تا آخر به چند معجزه و چند مورد خدمت به فقر كه مثلا فلان مقدار به فلان فقير بخشيدند و صد نفر برده آزاد كردند و اين طور مهمانداري و عبادت نمودند محدود شده است. امام رهبر اجتماعي مردم و بازكننده ي راه زندگي آنان است. يعني كسي است كه در تمام فراز و نشيب ها بايد چراغ راه زندگي مردم باشد و برنامه، راه، گفتار و عملش براي


هميشه سرمشق جامعه ي اسلامي قرار گيرد. چهار تا معجزه با چند درس اخلاقي و خدمت اجتماعي چگونه مي تواند امام سجاد، امام باقر يا امام كاظم عليهم السلام را به عنوان رهبر و پيشواي جامعه ي اسلامي معرفي كند؟ اينجاست كه انسان باز هم بايد تاسف بخورد كه با آنكه تاريخ ما غني است ولي نوع برداشت ما از تاريخ و نوع تحقيق ائمه كار نشده است. البته اين اواخر درباره ي زندگي علي بن ابي طالب، امام حسين و تا حدي امام حسن مجتبي عليهم السلام كم و بيش مطالعاتي شده است و انسان در مي يابد حرفهايي درباره ي همين نهضت حسين بن علي (ع) در نتيجه ي تحقيق به دست مي آيد كه سيزده چهارده قرن با آنكه ميليونها مرتبه در بالاي منابر حادثه ي كربلا گفته و تكرار شده است اما روح حادثه احيا نشده و فلسفه ي آن و عوامل و انگيزه هايي كه منجر به اين پديده ي بزرگ تاريخي شد ناگفته مانده است و همين طور بهره برداريهاي ديگري كه بايد بشود صورت نپذيرفته است. به نظر من زندگي امام سجاد هم از آن زندگيهايي است كه بايستي در خصوص آن كار شود [2] .


ما در زندگي امام سجاد نه بررسي لازم را كرده ايم و نه مجال كافي براي اين بحث داريم. بايد درست وضع مدينه را بررسي كرد و ديد آيا نيرويي كه به سركردگي عبدالله بن حنظله عليه دستگاه بني اميه حركت كرد- بني اميه اي كه تازه شمشيرش به خون حسين ابن علي (ع) رنگين شده واحساس مي كند در گوشه و كنار مملكت يك موجي از حركت در حال ايجاد شدن است و با يك حالت توحش چنگالها را تيز كرده است تا صداها را خفه كند- با اين شرايط آيا اين حركت، حركتي صحيح، اصولي و توأم با نقشه بوده است؟ اصل وجود قيام و حركت و نهضت عليه دستگاه ظالم بني اميه كه مروج تبعيض نژادي، اختلاف طبقاتي، حق كشي و عدالت كشي است لازم است، اما آيا صحيح است كه فلان صحابه ي پيغمبر يا يكي تابعين حركتي به قصد جنگ با بني اميه انجام دهد و بعد هم خاموش شود؟ يا نه، درست اين است كه با نقشه شروع كرد، نيروها را به هم نزديك ساخت وبررسي كدر كه آيا حركت ابتدا مخفيانه يا علني باشد، جنبه ي تبليغي داشته باشد يا به نحوي ديگر باشد، تاكتيك چگونه باشد، و همه ي جوانب بررسي شود. خلاصه اينكه اصل نهضت يك مسئله است و داشتن روش، نقشه و تدبير مسئله مهمتر. البته اين بدان معنا نيست كه مردم به بهانه ي اينكه ما راه و رسم و روشي بلد


نيستيم هميشه خاموش بمانند. خير، آمادگي و مبارزه و مقابله با فساد يك اصل است، اما همان طور كه گفته شد نقشه و تدبير در كنار آن بسيار لازم و ضروري است.


پاورقي

[1] خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامي حرکتهاي خوبي در اين جهت انجام شده و

تأليفات قابل ذکري در مورد زندگي و تاريخ ائمه‏ي اطهار سلام الله عليهم اجمعين در دسترس مردم قرار گرفته است. (د).

[2] پيش از اين در بحث تقيه مطرح کرديم که نقشه و تدبير داشتن در يک مبارزه و انتخاب تاکتيکهاي مناسب در يک حرکت ريشه ‏دار اجتماعي تقيه است، در حالي که تقيه را معمولا به عنوان ترس و ضعف و زبوني و عقب‏نشيني معنا مي‏کنند. عده‏اي هستند که خميرمايه‏ي روح آنان ترس، ضعف، جبن يا ندانم کاري است و يا اصولا در موارد اجتماعي حساسيت ندارند و احساس مسئوليت نمي‏کنند و يک حالت انزوايي روحي دارند. اينها ممکن است به کلمه‏ي تقيه پناه ببرند، در حالي که گفتيم تقيه يعني اينکه در روح انسان و در مجموع زندگي او حرکت به سوي هدف باشد و براي آن هدف، طرح و برنامه‏ريزي و مجاهده کنند.