بازگشت

آغاز مجدد قيامهاي علويان


چيزي نگذشت كه علويان، يعني آن كساني كه مستقيما از


خاندان علي (ع) بودند، ديدند تقريبا در تمام اين دوران- از بعد از شهادت زيد بن علي- يك نوع حيله اي به كار رفته است. مي دانيد كه در زمان بني اميه و در زمان عبدالملك مروان قيامي از ميان شيعيان به فرماندهي زيد بن علي شكل گرفت كه منجر به شهادت زيد شد و بعد از آن ماجرا علويان قيام علني نكردند[ بلكه دعوت مخفي داشتند ]و تصور مي كردند كه تمام آن دعوت مهفي به نفع اهل بيت و به خاطر احياي سنت علي (ع) و اولاد اوست. اما وقتي سفاح روي كار آمد و مسلم شد كه ديگر آل عباس روي كار هستند و آل عباس هم رفتارشان با آل علي (ع) به خشونت گراييد، بار ديگر قيامهاي آل علي شروع شد. از اينجاست كه مي بينيم در زمان سفاح، منصور، هادي، متوكل و يا در زمان معتصم قيامهاي متعددي به وسيله ي علويان- يعني فرزندان علي (ع)- به عنوان طرفداري از حق علي بن ابي طالب و خاندان علي و به عنوان اعتراض به دستگاه حكومت غاصبانه ي آل عباس به منصه ظهور رسيد.

من مي خواستم به هريك از اين قيامها اجمالا اشاره كنم. مثلا نفس زكيه چگونه قيام كرد؟ برادرش چه همكاري با او كرد؟ يا قيام وسيع يحيي بن عبدالله و ادريس بن عبدالله عليه بني عباس چگونه بود؟ در مورد قاسم بن ابراهيم عرض كنم كه او يكي از نوادگان امام حسن (ع) بود و قيام بسيار گسترده اي را در زمان مأمون شروع كرد و بالاخره به زمان معتصم منتهي شد و آن قدر اين قيام ادامه پيدا كرد كه تمام سرزمين عراق و قسمتهاي زيادي از ايران، طبرستان، خراسان و حتي اهواز و بصره و كوفه را دربرگرفت و سپس منتهي


به نواحي حجاز شد و از طرف ديگر از بلخ و بخارا سر درآورد و در واقع تمام اين مناطق در حوزه ي نفوذ قاسم بن ابراهيم قرار گرفت. از اين نوع قيامها، متعدد و مكرر در قرن دوم و سوم در دوران آل عباس به وجود آمده است و تمام اين قيامها را آل علي رهبري مي كرده اند و مايه ي قيام آنها نهضت مقدس حسين بن علي (ع) بوده است.

يكي از كساني كه قيام كرد حسين بن علي بن حسن از نوادگان امام حسن (ع) بود كه به عنوان اعتراض عليه دستگاه آل عباس قيام خود را از مدينه شروع كرد. ابتدا اطرافيانش با او بيعت كردند، شهر را به تصرف درآوردند، در زندانها را گشودند و عده ي زيادي از زندانيان را آزاد كردند، سپس دارالخلافه را گرفتند و والي آن را كه از طرف آل عباس منصوب شده بود دستگير كردند و بعد به طواف مكه رفتند. در آنجا هم دعوت خودش را گسترش داد، نهايتا در نزديكي مكه با سربازان و سپاهيان آل عباس روبرو شد و آن قدر مقاومت كرد تا كشته شد. او همنام امام حسين (ع) بود و عده اي از بچه ها و اطرافيان او هم كشته شدند و ماجرا ظاهرا شباهتي به ماجراي كربلا داشت. بعدها ماجراي شهيد فخ يكي از ماجراهاي انقلابي و حماسي شناخته شد و شعرا اشعار فراوان در سوگ او گفتند و بر فرزندان او گريه ها و ناله ها كردند. خلاصه اينكه اين ماجرا هم از نهضتها و قيامهايي بود كه به دنبال ماجراي كربلا اتفاق افتاد. نظير اين قضيه را ما در تاريخ فراوان مي بينيم.

من تصور مي كردم مي توانم به طور تفصيل به هر يك از اين


حوادث بپردازم، اما طبيعي است كه وقت ما اجازه نمي دهد. با اين حال اجمالا عرض مي كنم دهها قيام بود كه بعضي از آنها تا حدود نصف كشور اسلامي را از نظر نفوذ دربرگرفت و بعضي از آنها منتهي به اين شد كه براي مدتي، حكومتي براساس تشيع اداره شود. مثلا حكومت فاطميان در مصر كه مدتها در آنجا ماندند، يا آل بويه كه مدتي با طرفداري از خاندان علي (ع) و شيعه، منطقه اي را تحت نفوذ خود داشتند. خاصيت عمده ي حركتهايي كه در ايران براي جدا كردن اين منطقه از سيطره ي حكومت مركزي مي شد اين بود كه مي گفتند ما به خاطر طرفداري از خاندان علي (ع) همت كرديم و بني عباس را[ كه مدعي حمايت از اهل بيت پيغمبر بودند ]روي كار آورديم اما بني عباس با آل علي درافتادند. فلذا صرف نظر از خود خواهيها و رياست طلبي هايي كه احيانا در بين بوده است در اين قيامها عموما طرفداري از آل علي و برخورد با آل عباس را انگيزه ي قيام خود تبليغ مي كردند.

ما نمي خواهيم بگوييم كه تمام اين قيامها و اقداما صد در صد خالص بوده و همه ي آنها توسط شيعيان دوازده امامي صورت گرفته است. خير، كيسانيه و زيديه و اسماعيليه و فرقه هاي ديگر شيعه نيز بودند و احيانا بعضي از اين قيامها به خاطر قبضه كردن حكومت و خلافت بوده است، ولي در مجموع مي بينيم كه حركت ريشه دار وسيع گسترده ي چند قرني به دنبال حادثه ي عاشورا در داخل تاريخ اسلام و امت اسلامي وجود داشته است كه از حادثه ي عاشورا الهام مي گرفت و روي هم رفته هدف نهضتها اين بود كه مي گفتند ما با حكام


جور مي جنگيم. به اين جمله دقت بفرماييد! مي گفتند: «ما با حكام جور مي جنگيم». يعني اگر چنانچه حسين بن علي بن حسن، شهيد فخ، قيام مي كرد نمي گفت من آمده ام تا عليه سني ها بجنگم، بلكه مي گفت مي خواهم عليه غاصبان حكومت وحكام جور و ظلم بجنگم. در قيامها معمولا موضوع شيعه و سني مطرح نبود، و لذا ما مي بينيم در زمان مأمون با اينكه او تظاهر به تشيع و اظهار دوستي و محبت با علي بن موسي امام رضا (ع) مي كرد و آن حضرت را به ولايتعهدي برگزيد- كه البته اين موضوع در جاي خود نياز به يك بحث تحليلي و تاريخي دارد كه چرا اين گونه عمل كرد- و با اينكه علنا شيعه را پر و بال داد، با اين حال مي بينيم كه حركتهايي در زمان خود مأمون به وسيله ي آل علي انجام شد، با اين ادعا كه مأمون خليفه اي نيست كه حق خلافت داشته باشد و او غاصب است. بنابراين اين حركتها عموما عليه حكام جور بود.