بازگشت

خلافت بني عباس


به دنبال ماجراي كربلا يك جريان خيلي مخفيانه و سري شروع شد. اين جريان و دعوت سري ابتدا به طرفداري از محمد حنفيه و به نفع ابوهاشم فرزند محمد حنفيه شروع شد و كم كم به خاندان عباس انتقال پيدا كرد و بعد هم آل عباس كه مي خواستند


دعوت خودشان را ادامه بدهند به مردم نمي گفتند كه شما با ما بيعت كنيد بلكه مي گفتند با اهل بيت پيغمبر بيعت كنيد، و دائما در دعوت خود تأكيد مي كردند كه مگر نديديد بني اميه با دودمان پيامبر چگونه رفتار كردند، چه خونهاي پاكي را در صحراي كربلا ريختند و چه عزيزاني را به شهادت رساندند و چه زناني را داغدار كردند؟ و مدام حماسه ي كربلا را به عنوان مايه ي انقلاب و حركت خودشان قرار مي دادند. بعد اين دعوت به نواحي خراسان كشانده شد و در آنجا مردمي ناراضي از دستگاه بني اميه و مشتاق و علاقه مند به آل علي به تدريج اين دعوت را پذيرفتند و به قيامي منتهي شد كه در آن خراسان به وسيله ي ابومسلم به اشغال درآمد و بعد كم كم اين قيام به نواحي عراق يعني كوفه و بصره رسيد و گسترش يافت. سرانجام سفاح روي كار آمد و خلافت بني اميه با از بين رفتن آخرين خليفه ي بني اميه يعني مروان حمار منقرض شد و بني عباس به خلافت رسيدند.

سفاح در اولين صحبتي كه به عنوان خليفه براي مردم ايراد كرد گفت اي داد از بلايي كه بني اميه بر سر اسلام آوردند! ديديد با آل علي و حسين بن علي چگونه رفتار كردند؟ يعني او حادثه ي كربلا را مهمترين حربه و دستمايه براي كوبيدن دستگاه بني اميه مي داند.