بازگشت

نقش بني اميه در احياي تبعيض نژادي


يكي از انحرافهايي كه دستگاه بني اميه در تاريخ اسلام به وجود آورد اين بود كه تبعيض نژادي را زنده كرد. اسلام آمد و گفت سياه و سفيد، عرب و عجم، غني و فقير، و زمانهاي مختلف و منطقه هاي متفاوت مايه ي برتري و تفاخر نيست. اين يك اصل اسلامي است كه


تقريبا همه ي كساني كه درباره ي اصول اجتماعي اسلام بحث مي كنند، چه بيگانه و چه خودي، به آن اعتراف دارند. اسلام با تبعيض نژادي به شدت مبارزه كرد و مردم دنيا را برابر و مساوي اعلام كرد، اما معاويه بعد از روي كار آمدنش سنت تبعيض نژادي را در جامعه ي اسلامي احيا كرد. او از آنجا كه دوست داشت خاندان خودش براي هميشه حاكم باشند، تلاش مي كرد در يك فصل گسترده قريش و رد يك فصل گسترده تر عرب را نسبت به اعاجم (غير عربها) امتيار و برتري بدهد. در فصل اول مي بينيم بسياري از كساني را كه به عنوان فرمانروايان، واليان و حكام انتخاب مي كرد از خاندان بني اميه يا از بستگان او و يا كساني بودند كه بالاخره براي حفظ اين دستگاه مؤثر بودند، و در فصل گسترده تر منشورها و فرمانهايي مي بينيم كه مي خواست با آن بين مردم مسلمان عرب و مردم مسلمان غير عرب و ايراني ايجاد اختلاف كند. اين مقدمه را براي يك استنتاج ارزنده بيان مي كنم كه ان شاءالله توجه خواهيد فرمود. در اينجا به نامه اي اشاره مي كنم كه معاويه به ابن زياد حاكم كوفه- كه همان عراق باشد- نوشته است.

عراق در آن روز با ايران همبستگي داشت و در واقع ايران زير نظر حكومت كوفه و بصره اداره مي شد؛ يعني استانداران و ولادت خطه ي خراسان، ري، طبرستان و آذربايجان همه مستقيما از طرف فرمانروايان عراق تعيين مي شدند. با آنكه مركز حكومت در زمان بني اميه در شام بوده است با اين حال ايران زير نظر حكومت عراق اداره مي شد. شايد هم علتش اين بود كه در دوره ي ساسانيان مدتها آن


سرزمين جزو خطه ي ايران بود و حتي شاهان ساساني مدتي مداين را پايتخت خود قرار داده بودند، به نحوي كه يك جنبه ي حاكميت و نفوذ، هم نسبت به منطقه ي عراق و هم منطقه ي عراق و هم منطقه ي ايران داشته است. يك شاهد تاريخي كه در گذشته به آن اشاره شد اين بود كه عمر سعد فرمان حكومت ري را از ابن زياد حاكم كوفه گرفت. يعني ابن زياد كه در كوفه حكومت مي كرد، مي بايست فرمان حكومت ري، طبرستان و بعضي مناطق ديگر را هم صادر كند. به اين ترتيب در كوفه و عراق زياد بن ابيه حكومت داشت. او به معاويه مي نويسد با مردمي كه در قلمرو حكومت من هستند چگونه رفتار كنم؟ معاويه در پاسخ نامه اي براي او مي فرستد و در آن چنذ تذكر مي دهد كه طرح آن براي بحث ما مي تواند بسيار مفيد باشد.

يكي از مطالبي كه ظاهرا در پاسخ اين پرسش كه با هر دسته اي چگونه رفتار كنم طرح مي كند اين است كه با قبيله ي يمني ها در آشكار احترام و در پنهان اهانت كن. درباره ي قبيله ي ربيعه بن نزار مي گويد امراي آنان را احترام و عامه شان را اهانت كن. يعني محيط آنان با استبداد و اشرافگيري خو گرفته است، چناچه اشراف متنفذ را راضي كردي ديگر توده ي مردم ساكت اند. درباره ي طايفه ي مضر مي گويد بعضي را به بعضي درهم بكوب. يعني طوري رفتار كن كه از داخل بين دو قبيله اختلاف به وجود آيد تا سرگرم بشوند، چون اگر بين آنان اختلاف نباشد براي تو ايجاد زحمت مي كنند؛ بنابراين براي اينكه آقايي خودت را بر اين قبيله اعمال كني بين آنها اختلاف بينداز.


اما آنچه مورد توجه ماست دستوري است كه در مورد ايرانيها مي دهد و مي گويد: به موالي و كساني از اعاجم و ايرانيان كه اسلام آورده اند نگاه كن... مواظب باش اعراب در بين آنان نكاح بكنند (يعني دختر از آنان بگيرند) اما شما به آنان دختر ندهيد، عرب از آنها ارث بگيرد اما آنان از عرب ارث نبرند. بيت المال را بالسويه بين همه ي مردم تقسيم نكن، به اعاجم كمتر بده. در جنگها آنان را جلو بينداز كه فقط بروند و درختها را قطع كنند و راه بسازند تا سربازان بتوانند پيشروي كنند (در واقع يك نوع عمله و اكره اي در ميدانهاي جنگ باشند). بعد مي گويد: مواظب باش هيچ گونه رياست و حكومتي را به مردم مسلمان غير عرب ندهي. حتي امام جماعيت نشوند، و اعاجم در صفوف جماعت در صف اول قرار نگيرند. مبادا مرزهاي اسلامي را به دست آنان بدهي و در اختيارشان بگذاري (يعني نبايد در مرزهاي اسلامي حاكم بشوند). مبادا شهري از شهرهاي اسلامي و يا حكومتي را در اختيار آنان بگذاري. حتي قضاوت را به دست آنان مده و قاضي را از بين آنان انتخاب مكن. خلاصه اينكه نه قاضي، نه حاكم، نه فرمانده جنگ، نه رهبر جامعه و نه امام جماعت باشند، از بيت المال هم كمتر بگيرند و امثال آن.

اين روش به طور كلي صدمه اي به اصل اجتماعي اسلام بود؛ اسلامي كه آمده و همه را يك كاسه در زير خيمه ي ايمان و عمل جمع كرده بود و مي گفت همه با هم برادريم. پيامبر اكرم (ص) در آخرين خطبه در حجه الوداع مخصوصا اين اصل را سفارش فرمود كه همه ي شما از يك خانواده هستيد و به يك پدر و مادر منتيه مي شويد و


سياه بر سفيد و سفيد بر سياه، عجم بر عرب و عرب بر عجم امتياز ندارند. اين اصل را دستگاه بني اميه مي خواهد بشكند. روشن است كه به دنبال تبعيض نژادي و احياي جنبه هاي ملي چه آفات و بلياتي در يك جامعه و در جامعه ي بشريت به وجود خواهد آمد؛ يعني تمام اصولي كه اسلام براي آن اهميت قائل است همچون عدالت، ايمان، جهاد، تقوا و علم شكسته مي شود و مسائل خانوادگي و قبيلگي و مسائل ناسيوناليستي در قيافه ي منفي خودش بازمي گردد. در هر حال معاويه اين مسئله را زنده كرد.