بازگشت

قيام بني عباس و تشكيل حكومت عباسيان


يكي از مهمترين حوادث، روي كار آمدن بني عباس بود. با دقت تاريخي مي بينيم انقراض بني اميه وتشكيل حكومت بني عباس از ماجراي كربلا اشراب شده و از نهضت عاشورا سرچشمه گرفته است. بد از آنكه نهضتهايي در مدينه و مكه و حتي يمامه و كوفه اتفاق افتاد، با اينكه مروانيها حاكم بودند، يك نهضت زيرزمين و پشت پرده شروع شد. اين نهضت ابتدا به وسيله ي كساني كه طرفدار محمد حنفيه بودند شروع شد. بنا بود كه ابوهاشم پسر محمد حنفيه در واقع نوعي امامت و رهبري در اين نهضت داشته باشد. آنان دعوت مي كردند به اينكه رهبري ابوهاشم را قبول كنند. وقتي ابوهاشم از دنيا مي رفت وصيت كرد محمد بن علي بن عبدالله بن عباس كه فرد سرشناس خاندانشان بود به جانشيني او معرفي شود


و به نفع محمد بن علي كه فرزند عبدالله بن عباس بود دعوت انجام شود. البته اينان پسر عموهاي حضرت علي (ع) هستند و از آل علي نيستند. از دودمان بني اميه هم نيستند بلكه از آل هاشم اند. فلهذا قرار شد محمد بن علي رهبر اين نهضت زيرزميني مخفي باشد.

ايشان مي رفتند و با يك وضع خاصي تماس حاصل مي كردند و بيعت مي گرفتند. اين داعيان در كوهستانها، در جنگلها و شهرها و ميان قبايل با لباسهاي مبدل و به طور خصوصي در پناهگاهها و در خانه ها بيعت مي گرفتند. روشهايي را تعيين كرده بودند كه از كجا شروع كنند و چطور نشر بدهند. به نظر من در تاريخ اسلام اين مسئله نو و جالبي بوده است كه قابل مطالعه است از اين جهت كه انسان اين نهضت زيرزميني و مخفي داعيان را تعقيب كند و ببيند چطور رهبري و اداره مي شده است.

محمد بن علي كه از دنيا رفت بنا شد فرزندش ابراهيم امام، جانشين او باشد. آنان حكومتي به دست نياورده بودند ولي رهبري آن انقلاب و دعوت زيرزميني را به عهده داشتند. ابراهيم امام متصدي اين نهضت شد و داعيان را مي فرستادند تا اينكه موج اين دعوت به نواحي خراسان ايران رسيد. اينجا بود كه ايرانيان ظاهر شدند.

ايرانيان به دو جهت با اين نهضت همكاري كردند. يكي به خاطر رابطه و علاقه اي كه به دودمان علي بن ابي طالب و حسين بن علي عليهما السلام داشتند. البته نمي خواهم جهت خانوادگي قضيه را تأكيد كنم، چون بعضي مي گويند به دليل اينكه امام حسين (ع) در واقع


داماد ايرانيان بود اين علاقه وجود داشته است. آنچه به نظر من مايه ي اصلي اين علاقه است اين است كه در زمان بني اميه نسبت به مسلمانان غيرعرب اجحاف مي شد. حتي از آنها جزيه مي گرفتند و مقررات خاصي براي آنها وضع كرده بودند. علي رغم عدالت اسلامي نسبت به مسلماناني كه از نژاد آنان نبودند سختگيري، بدرفتاري و حق كشي مي كردند و سعي داشتند مناصب حكومتي را به آنان ندهند. اين مسئله در حكومت بني اميه خيلي شايع بود.

مولا علي بن ابي طالب (ع) درست در نقطه ي مقابل به مالك اشتر مي فرمايد: اگر در دورترين نقطه ي حكومتت در مرز يك نفر كشاورز ساده دل زندگي مي كند، او با آن فردي كه در دستگاه تو و از نزديكان متنفذ و سرشار از قدرت توست و با تو ارتباط دارد، بايد برادر و برابر باشد و بايد حق آن مرزنشين روستايي را آنچنان بدهي كه به اين مي دهي. اين فرمان علي (ع) بود. ايرانيها پناهگاهي در عدل علي (ع) و عدل آل علي يافتند. اسلام را قبول كردند و روي سر گذاشتند. برخلاف ظلمهايي كه در زمان ساسانيان به آنها مي شد، اسلام آمد و عدالت آورد. آنان هم استقبال كردند و پذيرفتند. اما وقتي ديدند اسلام به دست بني اميه اي افتاده است كه مي خواهد بار ديگر رفتار امپراتوران ساساني را تجديد كند، با اسلام ساختند ولي با حكومت بني اميه مخالفت كردند و دعوت داعيان بني عباس را پذيرفتند. نقل شده است كه در تمام اين دعوتها گفته مي شد ما مي خواهيم براي اهل بيت بيعت بگيريم و نمي گفتند كه او يكي از افراد بني عباس است، چون اهل بيت مورد علاقه ي مردم بودند و به ويژه بعد از حادثه ي


عاشورا مورد طرفداري و محبت مردم قرار گرفتند.

بعد از ماجراهايي كه اتفاق افتاد سرانجام برادر همين ابراهيم به نام سفاح روي كار آمد و دودمان بني عباس را تأسيس كرد. مي گويند در آغاز خلافتش مكرر در خطبه ها و در سخنرانيهاي كه ايراد مي كرد، از حادثه ي عاشورا و جنايات بني اميه ياد مي كرد و به ياد علي (ع) و به عشق خاندان علي و اهل بيت سخن مي گفت. اين يعني چه؟ بلي، او مي داند كه خمير مايه ي عاطفي و خمير مايه ي اجتماعي كه مي تواند از آن بهره برداري كند همان محبتي است كه اين مردم نسبت به خاندان علي (ع) دارند. لذا دوران سفاح تقريبا اين گونه گذشت. اينان با تكيه بر قدرت، محبوبيت و نفوذ آل علي و فرزندان حسين ابن علي (ع) حكومت را قبضه كردند. وقتي كه منصور به جاي سفاح نشست، پس از چندي با سادات بني الحسن كه قيام كرده بودند مبارزه را شروع كرد. نفس زكيه در مكه قيامي را به وسيله ي فرزندان امام حسن (ع) آغاز كرد، قيامي هم در عراق توسط فرزندان امام حسن (ع) شروع گرديد و قيامهاي ديگري در نواحي ديگر آغاز شد. حتي خود ابومسلم وسيله اي بود براي اغنيا كه ايران و نيروي ايراني در اختيار بني عباس بگذارد و با همكاري او بود كه دستگاه بني اميه واژگون و مروان كشته شد، ولي با وجود اين منصور كه روي كار آمد، هم با قيامهايي كه سادات بني الحسن شروع كرده بودند مبارزه را شروع كرد و هم با ابومسلم و نهضتهاي ديگري كه يك عده از خود اعراب شروع كرده بودند، درگير شد. در اينجا مقطع و صفحه ي ديگري از تاريخ شروع مي شود كه بايد مطالب را در اينجا خاتمه


بدهم.

بنابراين از مجموع عرايضي كه در اين مجال فشرده و كوتاه بيان داشتيم نتيجه گرفتيم كه حادثه ي كربلا غير از جنبه ي عاطفي يك جنبه ي عيني تاريخي هم در تاريخ اسلام داشته است و ما صرفا از همان موج عاطفي اش بهره مي بريم، اما از ماجراهاي تاريخي كه اين حادثه به وجود آورده است معمولا غافليم و جامعه ي شيعه ي ما روي اين ماجراهاي تاريخي چندان مطالعه نمي كند و اگر اين مطالعات انجام مي شد، بهتر درك مي كرديم كه چگونه حسين بن علي (ع) براي هميشه به مردم درس آزادگي و حريت، و درس استقامت و آگاهي داد [1] .



پاورقي

[1] به تاريخ سخنراني که در اسفند سال 1349 ايراد شده است توجه شود. (د).