بازگشت

قيام مردم مدينه


نهضت دومي كه از حادثه ي عاشورا اشراب شد و الهام گرفت قيام مردم مدينه عليه دستگاه بني اميه بود. بازماندگان حسين بن علي (ع) كه به مدينه برگشتند با يك برنامه ريزي بسيار جالب، هوشمندانه و مدبرانه حادثه ي عاشورا را زنده كردند و به آن پر و بال دادند. مثلا امام سجاد (ع) وقتي مي خواهند وارد مدينه شوند، ساده وارد نمي شوند. مي فرمايند برويد مردم مدينه را خبر كنيد، من در بيرون شهر مدينه اردو مي زنم و خيمه برپا مي كنم. اين امر خود موج ايجاد مي كند. يك وقت مسافري خيلي عادي وارد شهر مي شوند، اما يك وقت از قبل مردم را خبردار مي كند و موجب مي شود به استقبال او بيايند. آنگاه امام در دل بيابان همراه با تأثرات و گريه ها فرمود كه اين حادثه ثلمه ي عظيمي بود كه در اسلام به وجود آمد و كمر اسلام با ماجراي عاشورا شكسته شد.

مردم مدينه با اطلاع از حادثه عاشورا بيدار شدند، تصميم گرفتند تحقيق كنند كه آيا واقعا دربار و دستگاه يزيد چه مي كند؟ شنيده بودند كه گذشته از ظلمها و جنايات و حق كشيهاي دستگاه بني اميه آنجا شرب خمر، قمار بازي، فحشا و فسق و فجور رايج


است. گروهي از بزرگان به عنوان بازديد از دمشق به ناحيه ي شام رفتند. وقتي رفتند. وقتي وارد آنجا شدند نگفتند براي چه منظور آمده اند. يزيد هم آنان را دعوت كرد، هداياي فراوان داد، دلجويي كرد و پولهايي در اختيارشان گذاشت. اما پس از چند روز برگتشتند و به مردم مدينه گفتند ما از دربار و دستگاهي برمي گرديم كه در آنجا شرب خمر علني است، فسق و فجور و سگ بازي و هوسراني است، سنت پيغمبر (ص) پايمال شده، ظلم و حق كشي و عدالت كشي شده است. و خلاصه آنچه را ديده بودند براي مردم بيان كردند و علنا گفتند ما بعد از اين حكومت بني اميه و يزيد را قبول نداريم و يزيد را از خلافت خلع مي كنيم.

به دنبال اين ماجرا عبدالله بن حنظله [1] ، يكي از سرداران شجاع مسلمان، حركت كرد و مردم با او بيعت و اعلام وفاداري و همكاري كردند و او دست به يك كودتاي محلي زد، يعني فرماندار منصوب از طرف يزيد را دستگير كرد و تمام عمال بني اميه در مدينه را كه بعضي


تواريخ نوشته اند هزار نفر بودند، دستگير و يا تبعيد كرد و بعضي هم فرار كردند و بالاخره شهر مدينه به تصرف درآمد و عليه دستگاه بني اميه قبضه شد. اين ماجرا فقط دو سال بعد از حادثه ي عاشورا اتفاق افتاده است.

يزيد خبردار شد و فردي به نام مسلم بن عقبه را مأمور سركوبي مردم مدينه و خاموش كردن اين انقلاب ساخت و جمعيتي را كه گويا دوازده هزار نفر بودند به سركردگي او به راه انداخت و به آنها پول فراواني داد. آنها آمدند مدينه را محاصره كردند و جنگي درگرفت و چون تعداد قيام كنندگان داخل مدينه معدود بود از لشكر جرار و ستمكار يزيد شكست خوردند و در نتيجه لشكر يزيد وارد مدينه شد. دستور يزيد به مسلم بن عقبه اين بود كه وقتي مخالفان را شكست دادي و بر شهر غالب شدي، شهر را سه روز بر لشكريانت حلال كن. يعني هر غنيمتي، آذوقه و غذايي كه به جنگ آوردند مال خودشان باشد، همچنين زنهاي شهر بر آنان حلال اند. اين كساني كه به نام اسلام و به نام قرآن حكومت مي كردند، ريختند و سه شبانه روز شهر را غارت و جنايتها مرتكب شدند.

مي گويند دستور اين بود كه مردم و بزرگان مدينه را بياوريد و از آنها اقرار بگيريد كه ما بردگان و بندگان يزيد هستيم، يعني حكومت يزيد را كه قبول داريم هيچ بلكه ما بندگان يزيد هستيم، و اگر نپذيرفتند گردنشان را بزنيد. لشكر يزيد آنچنان خونريزي حتي در مسجد مدينه و در كنار قبر پيغمبر اكرم به راه انداختند كه خون به نحو چشمگيري از در مسجد بيرون مي ريخت. در آنجا مردم را


احضار مي كردند كه يا بگويند بنده ي يزيدم و يا گردن مي زنيم. اين جنايت دومي بود كه دستگاه بني اميه مرتكب شد و از طرفي نهضت و حركت دومي بود كه در داخل شهر مدينه و به دنبال ماجراي كربلا اتفاق افتاد [2] .


پاورقي

[1] او فرزند حنظله است که در يک ماجراي عجيب در زمان پيغمبر اکرم (ص) حاضر به فداکاري شد. معروف است که شب ازدواج حنظله بود که جنگ اتفاق افتاد، و او با آنکه مجاز بود بماند، آن شب از حجله‏ي عروس حرکت کرد و شتابان خود را به ميدان جنگ رساند و در ميدان کارزار در راه خدا کشته شد، و همان شب نطفه‏اي از او منعقد شد و عبدالله به دنيا آمد. اين خود نشان مي‏دهد که آن حالات روحي که هنگام آميزش درانسان وجود دارد مي‏تواند در فرزند تاثير بگذارد: در حالي که روح حنظله در ميدان جنگ است و خون در رگهايش به جوش آمده و عشق مجاهده، دارد، نطفه‏ي عبدالله بسته شده است و لذا عبدالله پسر حنظله هم بعد از ماجراي کربلا رهبر اين انقلاب شد.

[2] در اينجا اين نکته را عرض کنم اگر ما نهضتهايي را که بعد از ماجرا و حادثه‏ي کربلا در تاريخ اسلام پديد آمدند بررسي مي‏کنيم، نظرمان اين نيست که تمام اين نهضتها را امضا کنيم و بگوييم با نقشه و با تدبير بوده، تاکتيک صحيح داشته و از راههاي مناسب وارد شدند، اين بحث ديگري است. البته اصل انقلاب و نهضت يک مسئله است و داشتن روش و نقشه براي به ثمر رساندن آن، مسئله‏ي ديگر. فعلاً نظر ما اين است که ببينيم به دنبال حادثه‏ي عاشورا که خونهاي مردم به جوش آمد و آنان بيدار شدند، چه حرکتهايي انجام شد. حالا گاهي حرکت بموقع نبود، گاهي حساب نشده بود، گاهي حساب شده بود اما دشمن قوي بود، اين بحث ديگري است. اصولاً در همه‏ي نهضتهاي اصيل دنيا اين مسئله بايد به شدّت مورد توجّه باشد که اصل امکانات و اقتصادي محيط يک مسئله است و به وجود آوردن شرايط مساعد و داشتن نقشه‏ي ماهرانه مسئله‏ي ديگري است به جاي خود.