قرآن كريم
بطور عمومي، كه مسلمانان همه قرآن را بياموزند و بخوانند، و در خواندن آن كوتاهي نكنند، و به قرآن عمل كنند، و بويژه به هنگام پيشامد حوادث گمراه كننده و تاريك شدن جو انديشه و زندگي و رخ نمودن امور دلسردي آفرين، به قرآن رجوع كنند، و آن را بخوانند، و در آن بينديشند، و خود را در پناه قرآن، از نوميدي و گمراهي و سقوط، نجات دهند.
ب- بطور خصوصي، كه علما و متفكران و دانشمندان و معرفت جويان اسلام - در هر عصر - امر قرآن را ساده نگيرند؛ و درباده ي فهم خالص معارف و علوم آن بكوشند؛ و از تأويل آيات قرآن، و تفسير به رأي، و التقاط و اختلاط، بسختي بپرهيزند؛ و از آميختن حقايق و معارف قرآن با مطالب ديگران و بيگانگان از اسلام هماره بگريزند؛ و «تعقل» خويش را، «تعقل قرآني» خالص قرار دهند نه جز
آن؛ [1] و خلوط آسماني علم قرآني را با «شوائب انظار» [2] داده هاي ذهن بشر - اگر چه بزرگان - درهم نياميزند؛ و خود را از فهم خالص و مستغني علم قرآني بي نصيب نگردانند؛ و به تفاوت عظيم علم «انسان هاي هادي» با تصورات «انسان هابط» توجهي عميق كنند؛ و هر چه را از قرآن ندانستند، به صاحبان «عقل كامل الهي» و دارندگان «علم صحيح» يعني «أهل الذكر» (چنانكه خود قرآن كريم تصريح كرده است) مراجعه كنند، يعني به عالمان علم قرآني (من خوطب به)، كه باب مدينه ي علمند، و «علم صحيح» را درباره ي «كتاب
اجمالي» (قرآن)، «كتاب تفصيلي» (جهان)، از پيامبر خدا فراگرفته اند.
پاورقي
[1] يعني نه تعقل غير قرآني، يا تعقلي آميخته از غير قرآني و قرآني.
[2] تعبير از شيخ بهاءالدين عاملي است، در قصيدهي «وسيلة الفوز و الأمان، في مدح صاحب الزمان -ع-»:
علوم الوري في جنب أبحر علمه
کغرفة کف أو کغمسة منقار
فلوزار أفلاطون أعتاب قدسه
و لم يعشه عنها سواطع أنوار
رأي حکمة قدسية لايشوبها
شوائب أنظار و أدناس أفکار
- علوم همهي آفريدگان، در برابر اقيانوس بيکران دانش او، بسان کف دستي آب است در برابر دريايي، يا قطرهاي در منقار پرندهاي.
- اگر افلاطون الهي، به آستان مقدس او راه مييافت، و فروغهاي فروزان ابديت (که سرا پردههاي جلال وي را در خود گرفته است)، تاب ديدن از چشمان او نميربود،
- آنجا حکمتي پاک و آسماني مييافت، که دستخوش تصورهاي معيوب و ناخالصيهاي افکار بشري نباشد.