بازگشت

الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه (زمر: 18)


آنان كه مي شنوند سخن را پس پيروي مي كنند نيكوترين آن را .

حادثه اي كه از نو درباره ي آن به جستجو برخاسته ام به تازگي رخ نداده است. همه ي آشنايان با تاريخ اسلام- مسلمان باشند يا نه- از چگونگي آن آگاهند. بيش از هزار سال است از آن بحث كرده اند. پيرامون آن كتابها نوشته، شعرها سروده، مرثيه ها ساخته و مجلس ها برپا داشته اند. در طول هزار و سيصد و چند سال ميليونها تن براي زنده نگاه داشتن خاطره ي آن گرد هم آمده اشك ريخته اند، هزارها انسان، در راه پاسداري خاطره ي آن كشته شده و كشته اند. در طول بيش از سيزده قرن صدها تن، سني شيعي، و دهها تن مسيحي و پيرو كيشهاي ديگر هر يك به نوعي آن را تجزيه و تحليل كرده اند. قهرمان حادثه را - مطابق دل خواه و يا دريافت خود- بيشتر ستوده و كمتر بر او خرده گرفته اند. كوشش و كشته شدن او را عدالت خواهي، فداكاري، قهرماني و يا قدرت طلبي ناميده اند. اينان در كار خود آزاد بوده و هستند.از نظر من بسياري از آنان راه راست را مي جسته اند و دسته اي از ايشان خود را در آينه ي حادثه


نگريسته، سپس از آرزوها و انديشه هاي خويش مظهري پديده آورده اند. من نه چون شيعيان دلباخته ي صافي اعتقاد مي خواهم بگويم او خود را بكشتن داد تا نزد پروردگار ميانجي گناهكاران شيعه شود، تا با چنين قضاوت مقام او را با مقام مسيح- در ديده ي ترسايان- همانند كنم، و نه چون بعضي شرقيان شيفته ي تاريخ نويسان اروپاي قرن نوزدهم او را ناراضي ، ماجراجو و عصيانگر رژيم ملي عربي دمشق مي دانم. و نه چون بعضي ناخرسندان بازار روز ، براي توجيه افكار و عقايد خويش ، كردار او را دليل مدعاي خود مي آورم تا از روي آزاديخواهي مخالف حكومت ديكتاتوري و خواهان رژيم سوسياليستي بسازم. هر يك از اينان مي توانند، اين حادثه را آن چنان كه خود مي خواهند- نه آن چنان كه بوده است- توجيه كنند، اما با چنين روش در تحليل تاريخ، آنچه كمتر نشان داده خواهد شد حقيقت خارجي است. همچنين مقصود من از نوشتن اين يادداشت ها مقتل نويسي، تبليغ مذهبي و حتي نوشتن تاريخ نيست. من به هنگام گردآوري اسناد و طبقه بندي آن كوشيده ام تا خود بدانم آنچه رخ داد چرا رخ داد. كوشيده ام تا پاسخ اين چرا از لابلاي حوادث داده شود ، آنگاه آن پاسخ را - كه اميدوارم دريافته باشم - در معرض قضاوت خوانندگان بگذارم . پيدا كردن پاسخ اين چرا تنها خود به خاطر حادثه نيست. زيرا آن حادثه به هر صورت كه بود رخ داد و اكنون قرنها بر آن گذشته است. اما چون درست بنگريم مي بينيم آن حادثه خود جزئي از تاريخ است، تاريخي كه رويدادهاي آن يكي معلول ديگري است. تاريخ تمدني بزرگ كه سير آن هر چند در شرايط مختلف زمان و مكان، با كندي و تندي، گسترش و درهم رفتگي ، همراه بوده، هيچگاه متوقف نشده است. حتي در اين عصر هم اگر از جهتي سير آن كند شده باشد از جهتهاي ديگر ابعادش قوي تر و فراگيرتر شده است.

براي آنكه پاسخ درست را بيابم دين و معتقدات خود را ناديده


گرفته ام. روايات و داستانهاي ضد و نقيض بيش از يك قرن را كنار هم گذاشته ام و از ميان همه، آن را نوشته ام كه گذشته از تاريخ درست ، شرايط اقليمي ، ديني، اقتصادي و اجتماعي نيز آن را تأييد مي كند. من در اين كتاب از زاويه اي بدين حادثه نگريسته ام كه در گذشته كمتر بدان توجه كرده اند. اگر در چنين كوششي توفيق يافته باشم، يقين دارم آنچه بدست آورده ام عبرتي براي حال و آينده خواهد بود. چه اگر قهرمان حادثه كشته شده است، آنچه او براي آن جنگيد و آنان كه براي رسيدن بدان هدف و وعده ي ياري دادند و به وعده ي خود وفا كردند يا نكردند در طول تاريخ فراوان بوده و هستند و خواهند بود.