بازگشت

تذييل - شمه از حالات طلائع بن رزيك


چون ذكري از طلايع بن رزيك رفت شر ذمه ي از احوال او در اين كتاب بياوريم قال المقريزي : ابو الغارات الملك الصالح فارس المسلمين نصير الدين طلايع بن رزيك او در بدو امر خويش با جمعي بينوايان شيعه قصد زيارت حضرت اميرالمؤمنين صلوات و الله و سلامه عليه نمود . و متولي مشهد شريف در آن وقت مردي بنام سيد معصوم بود ، نيم شبي امير به خواب او آمده گفت چهل كس از فقيران شيعه به آستان رسيده اند ، در آن جمله مرديست كه او را طلايع بن رزيك همي گويند و او خود برزگ تر شيعه و دوست ماست ، او را بخوان و بگوي ايالت مصر ترا داديم ، هم اكنون آهنگ آنجا كن ، بامدادان سيد او را بخواند ، و فرموده برساند ، طلايع جانب مصر شد و كار او بالا گرفت كه متون تواريخ بدان مشحون است

نگارنده گويد اين دو شعر در مدح حضرت اميرالمؤمنين كه ابن شهر آشوب درمناقب بدو نسبت داده بدين معني دلالت كند .



ولايتي لاميرالمؤمنين علي

به بلغت الذي ارجوه من املي



ان كان قد انكر الحساد رتبته

في جوده فتمسك يا اخي بهل



در رمضان سنه ست و خمسين وخمس مائه شبي آب خواسته غسل كرده گفت در چنين شب اميرالمؤمنين علي ضربت يافت ، و يك صد و بيست ركعت بر رأي اماميه نماز گذاشته بامدادان كه خواست سوار شود بلغزيد ، و عمامه از سرش بيفتاد ، بدان تطير نموده در دهليز سراي بنشست ، مردي او را از سواري ممانعت نمود نشنيده


گفت الطيرة من الشيطان ، و جانب قصر رفت ، چندانكه به دهليز آنجا رسيد تني چند از دشمنان از كمين بدو حمله آوردند ، از جراحات بسيار بر زمين افتاد ، و همچنان خسته به سرايش بردند ، روز نوزدهم رمضان سنه مذكوره به رحمت حق پيوست .