بازگشت

خطبه حضرت زين العابدين در كوفه


حضرت سجاد صلوات الله عليه عمه را به خاموشي امر فرموده گفت : « انت عالمة غير معلمة و فهمة غير مفهمه » تو خود ناگفته و نياموخته مي داني كه مالك وفائت را به گريه و اندوه باز نتوان آورد و زندگان را از گذشتگان پند و عبرت بسنده است اين بگفت و خود فرود آمده با اهل بيت عصمت و طهارت به خيمه اندر شد [1] .

سيد بن طاوس عليه الرحمه اين خطبه را با اندك تغييري ايراد نموده واشعار را ذكر نكرده است حذم گويد اندكي برنگذشته حضرت زين العابدين از خيمه بيرون آمده همچنان بر پاي ايستاده بدين گونه خطبه فرمود :


فحمد الله واثني عليه و صلي علي نبيه صلي الله عليه و آله ثم قال : ايها الناس من عرفني فقد عرفني و من لم يعرفني فانا علي بن الحسين المذبوح بشط الفرات من غير ذحل و لا ترات ، انا من من انتهك حريمه وسلب نعيمه و انتهب ماله و سبي عياله انا بن من قتل صبرا فكفي بذلك فخرا ايها الناس ناشدتكم بالله هل تعلمون انكم كتبتم الي ابي و خدعتموه و اعطيتموه من انفسكم العهد و الميثاق و البيعة و قاتلتموه و خذلتموه فتبا لكم اما قدمتم لا نفسكم و سوأة لرايكم باية عين تنظرون الي رسول الله صلي الله عليه و آله اذ يقول لكم قتلتم عترتي و انتهكتم حرمتي فلستم من امتي ؟ قال فارتفعت اصوات الناس بالبكاء من كل ناحية و يدعو بعضهم بعضا : هلكتم و ما تعلمون فقال علي بن الحسين عليه السلام رحم الله امرء قبل نصيحتي وحفظ وصيتي في الله و في رسوله و في اهل بيته فان لنافي رسول الله اسوة حسنة »

آنكس كه مرا نشناسد نام و نسب شريف خويش بگويم تا بداند پسر آن كسم كه بر كنار فرات با لب تشنه چون گوسپندان سرش بنا حق ببريدند و مخدرات او به اسيري آورده مالش به يغما ببردند ، از پدر بزرگوار من دست باز نداشتند تا شهادت يافت اي مردمان شمارا به خداي سوگند مگر نه شما به آن حضرت مكاتيب فرستاديد و از روي مكر و خديعت عهود و مواثيق مؤكد داشتيد و بيعت و اطاعت آشكارا ساختيد تا چون براي هدايت شما بيامد ياري نكرديد و خون پاكش بريختيد هلاكتان باد كه ناخوش تهيه از پيش بدان جهان فرستاديد و زشت تدبيري كه بينديشيديد آخر با كدام چشم برسول الله صلي الله عليه و آله خواهيد نگريست ؟! و چون از قتل ذريت و سبي عترت خود از شما بپرسد پاسخ چه خواهيد گفت ؟! چون امام اين فصل بپرداخت مردمان آغاز گريه و زاري كرده و گفتند آري هم اين چنين است كه او همي فرمايد در هلاك خويش همي كوشيديم و خسران دنيا و آخرت بر خود بخريديم و ندانستيم باز فرمود خدايش رحمت كناد كه پند من فرا گيرد و اندرز من بپذيرد كه سيرت رسول صلي الله عليه و آله را پيشوا ساخته بر اثر آن همي رويم آن جمع يك زبان آواز برداشتند كه در صلح و جنگ با حضرت تو يكروي ويكدله ايم چشم بر حكم و گوش بر فرمان از آنچه گوئي سرنپيچيم البته اشارت فرمائي تا خون آن مظلومان از اين ستمكاران


بجوئيم حضرت سجاد عليه السلام فرمود : هيهات هيهات ايتها الغدرة المكرمة حيل بينكم و بين شهوات انفسكم اتريدون ان تاتوا الي كما اتيتم الي آبائي من قبل كلا و رب الراقصات الي مني فان الجرح لمايند مل قتل ابي بالامس واهل بيته معه فلم ينسني ثكل رسول الله صلي الله عليه و آله و ثكل ابي و بني ابي وجد ( بير ) شق لهازمي ، و مرارته بين حناجري و حلقي و غصصه تجري في فراش صدري اي تباهكاران حيلت گر اين قصد كه كرده ايد هرگز نشود مگر بدان سريد آن معاملت كه با جد و پدر من نموده ايد با من نيز پيش گيريد ؟ ديروز پدر بزرگوار من و اهل بيت او شهيد ساختيد هنوز رحلت رسول صلي الله عليه و آله فراموش نشده و مرارت مصيبت جد و پدر و برادران مرا بكام اندر است و آن جراحات مندمل نگشته مسئلتي ان لا تكونوا لنا و لا علينا و في رواية رضينا منكم راسا براس بيش . از اين نخواهم حاليا كه سودي نكنيد باري زبان مرسانيد و چون سر دوستي نداريد دشمني بگذاريد آنگاه اين ابيات ادا فرمود :



لاغروان قتل الحسين و شيخه

لقد كان خيرا من حسين و اكرما



فلاتفرحوا يا اهل كوفان بالذي

اصيب حسين كان ذلك اعظما



قنيل بشط النهر نفسي فداءه

جزاء الذي اوداه نار جهنما [2] .




پاورقي

[1] احتجاج ص 158.

[2] احتجاج ص 156.