بازگشت

گريه آسمان و سرخي آن در مصيبت سيدالشهداء


اسود بن قيس گويد چون حضرت سيد الشهدا را شهيد كردند سرخي از طرف مشرق و حمرتي از جانب مغرب برخواست ، چندانكه همي خواست تا در وسط السماء به يكديگر پيوندد و بدين گونه تا ششماه در آسمان ببود .

محمد بن سيرين گفته از آن روز باز كه حضرت سيد الشهدا مقتول شد اين سرخي در آسمان پديدار آمد .

و في الصواعق : ان ابن سيرين قال اخبرنا ان الحمرة التي مع الشفق لم تكن قبل قتل الحسين . و نقل سبط ابن الجوزي عن ابن سيرين ان الدنيا اظلمت ثلثة ايام ثم ظهرت هذه الحمرة في السماء [1] و روي سعد الاسكاف قال قال ابوجعفر محمد بن علي عليهماالسلام كان قاتل يحيي بن زكريا عليهماالسلام ولد زنا و كان قاتل حسين


بن علي عليهماالسلام ولد زنا ولا تحمر السماء الالهما .

در امالي طوسي از عمار بن ابي عمار روايتست كه در روز قتل امام مظلوم از آسمان خون تازه بباريد :

در كامل مسطور است مردي از اهل بيت المقدس همي گفت به خداي كه مقدسيان شهادت امام را شبانگاه روز عاشورا بدانستند و آن چنان بود كه هر سنگ و كلوخ كه برگرفتندي ازبن آن خوني تازه بجوشيدي ، و ديوارها چنان بود كه گوئي با خون بسته بر آغاريده اند و نيم شب منادي بدين شعر ندا در مي داد :



اتر جوامة قتلت حسينا

شفاعة جده يوم الحساب



سه روز پيوسته آفتاب منكسف بود ، و از آسمان خون تازه همي باريد ، و ستارگان با هم مختلط بودند ، ما با خويشتن در وقوع اين حادثه سخنها مي گفتيم ، روزي چند برنگذشت كه خبر شهادت آن مظلوم بما بياوردند .

و سبط بن جوزي آورده : قال ابن سعد ما رفع حجر في الدنيا الا و تحته دم عبيط و لقد مطرت السماء دما بقي اثره في الثياب مدة حتي تقطعت [2] اثر آن خون كه از آسمان بباريد چندان بر جامها بماند تا پاره و فرسوده گشت .

في كشف الغمه ، عن عيسي بن الحارث الكندي ، قال لما قتل الحسين بن علي مكثنا سبعة ايام اذا صلينا العصر نظرنا الي الشمس علي الحيطان كانها ملاحف معصفرة من شدة حمرتها و ضربت الكواكب بعضها بعضا [3] .

و قال السيوطي في تاريخ الخلفاء و لما قتل الحسين مكثت الدنيا سبعة ايام و الشمس علي الحيطان كالملاحف المعصفرة و الكواكب يضرب بعضها بعضا و كان قتله يوم عاشورا و كسفت الشمس ذلك اليوم ، و احمرت آفاق السماء ستة اشهر بعد قتله ثم لازالت الحمرة تري فيها ( حتي تري في ما ) بعد ذلك اليوم و لم تكن تري فيها قبله [4] .


من عقود الجمان للسيوطي في اسلوب الحكيم ، و قد قالوا لاتكسف الشمس الا في الثامن و العشرين او التاسع و العشرين للمقازته التي يزعمونها قاتلهم الله فكسفت يوم موت النبي صلي الله عليه و آله و سلم كما في الصحيحين ، و كان عاشر شهر ربيع الاول رواه الزبير بن البكار و كسفت يوم قتل الحسين عليه السلام كما هو مشهور في التواريخ و كان يوم عاشورا .

و في شرح قصيدة الهمزية للشيخ احمد المكي ، ومما ظهر يوم قتله من الايات ان السماء امطرت دما و ان اوانيهم ملئت دما ، وان السماء اشتدت سوادها لانكساف الشمس حينئذ حتي رؤيت النجوم واشتد الظلام ، حتي ظن الناس ان القيمة قد قامت ، و ان الكواكب ضربت بعضها بعضا و انه لم يرفع حجر الارؤي تحته دم عبيط ، و ان الورس انقلب رمادا ، و ان الدنيا اظلمت ثلثة ايام ، ثم ظهرت فيها الحمرة ، و قيل احمرت ستة اشهر ، ثم لازالت تري بعد ذلك [5] .

و عن ابن سيرين اخبرنا ان الحمرة التي مع الشفق لم تكن حتي قتل الحسين .

و قال ابن حجر في الصواعق ذكر ابونعيم الحافظ في كتاب دلائل النبوه عن نصرة الاردية انها قالت لما قتل الحسين بن علي امطرت السماء دما فاصبحنا و جبابنا و جرارنا مملؤة دما [6] .

خلاصه ترجمه اين جمله روايات متقارب المعني چنين باشد ، آن روز كه حضرت سيد الشهدا شهادت يافت تا هفت روز بعد از نماز ديگر شعاع آفتاب چنان بود كه گوئي چادري سرخ گسترده اند ، و تا ششماه آفاق آسمان بدين گونه سرخ رنگ بود ، و قبل از قتل آن جناب اين حمرت نديده بودند ، در آن روز آفتاب بگرفت و هوا سياه گشت و ستارگان هويدا شدند ، چنانچه مردمان در گمان افتادند مگر قيامت قيام خواهد نمود ، دنيا بدين گونه سه روز سياه بود، و ستارگان بهم باز مي خوردند از آسمان ، خون همي باريد ، چنانكه چاهها وكوزها از خون تازه پر بود ، حسين بن ابي فاخته گويد كه من و ابوسلمه سراج و يونس بن يعقوب و فضيل


ابن يسار در خدمت ابي عبد الله جعفر بن محمد الصادق عليهماالسلام بوديم ، من گفتم چون در مجالس دشمنان شما در آيم مصائب و محن كه برشما روي داده مرا به ياد همي آيد در آن وقت چه مي بايد گفت ؟ فرمود بگوي : « اللهم ارنا الرخاء و السرور » باز گفتم چون نوائب سيد الشهدا به خاطر آورم چه گويم ؟ فرمود سه بار بگوي : « صلي الله عليك يا ابا عبد الله » ديگر باره فرمود چون خامس آل عبا را بكشتند هفت آسمان و هفت زمين و آنچه خداوند در آنها آفريده و آنان كه به بهشت و دوزخ اندرند و آنچه مي بينيد و نمي بينيد بر او بگريستند مگر آل حكم بن العاص و بصره ، و دمشق .

و في كامل الزيارة عن ابي بصير ، عن ابي جعفر عليه السلام بكت الانس و الجن و الطير و الوحش علي الحسين بن علي حتي ذرفت دموعها ، آدميان و پريان و وحوش و طيور بگريستند ، چنانكه اشكشان فرو ريخت .

قرظة بن عبيد الله گويد نيم روزي آسمان باريدن گرفت بر كليمي سپيد در آن وقت در نگريستم خوني تازه بر آن بديدم و شتران كه به آب رفتند در آبشخور خون بود .

قال ابن حجر في الصواعق : انه مطر كالدم علي البيوت و الجدر بخراسان و الشام و الكوفة و انه لما جيئي برأس الحسين الي دار ابن زياد سالت حيطانها دما بارشي مانند خون برديوار و خانهاي خراسان و كوفه و شام بباريد و چون آن سر مطهر به خانه ابن زياد در آوردند از ديوارها خون همي چكيد [7] .

و فيه ايضا اخرج الشعبي ( الثعلبي خ ل ) ان السماء بكت و بكاؤها حمرتها [8] و في تذكرة خواص الامه عن السدي مثله [9] و قال غيره احمرت افاق السماء ستة اشهر بعد قتله ثم لازالت الحمرة تري بعد ذالك و ان ابن سيرين قال


اخبرنا ان الحمرة التي مع الشفق لم تكن قبل قتل الحسين و ذكر ابن سعدان هذه الحمرة لم ترفي السماء قبل قتله [10] .

ابن جوزي گويد حكمت ظهور اين حمرت چنين بود كه چون آدميان خشمگين شوند آثار آن در رخساره پديد آيد و گونه سرخ شود باري عز و علا كه منزه و مبرا از جسميت و تطرق عوارض است بدين امر عظيم كه مرتكب شدند غضبناك گشت و امارات سخط خداوندي بر قاتلان آن حضرت در آفاق آسمانها ظاهر آمد [11] .

ونيز از محمد بن مسلمه روايت است : لما قتل الحسين بن علي امطرت السماء ترابا احمر

ابن قولويه در كتاب كامل الزياره باسناد خود از ابان بن عثمان از زراره روايت مي كند كه حضرت ابوعبد الله عليه السلام فرمود يا زراره آسمان چهل روز به خون ، و زمين چهل روز به سياهي ، و آفتاب چهل روز به كسوف ، و حمرت بگريستند كوه ها فرو ريخته و بپراكندند ، و درياها متلاطم شده موج بر آوردند. و ملائكه چهل روز گريه كردند و هيچ زن هاشميه حنا بركف ننهاد وبه چشم سرمه نكشيد و بر موي شانه نزد تا سر عبيد الله بن زياد لعنهما الله تعالي بياوردند و از آن پس نيز از گريه نايستاديم و جد بزرگوار من علي بن الحسين هر گاه متذكر مصايب آن جناب شدي چندان بگريستي كه ريش مبارك به اشك چشمش تر شدي چنانكه هر كس آن حال بديدي بر او رقت آوردي و فرشتگان همواره گرداگرد قبر مقدسش همي گريند وچون جان پاك به خالق آب و خاك بسپرد دوزخ ناله سخت برآورد كه همي خواست تا زمين بشكافد ، و آنگاه كه عبيد الله روح پليد از قالب بپرداخت دوزخ بانگي مهيب و هولناك كرد ، و اگر ني زبانه آتش او را باز مي داشتند زمين و زمينيان را همي سوخت ، و هر چند كه جهنم بربسته و ممنوع بود ، باز از حكم خزان


خود سر همي كشيد تا جبرئيل امين بيامد و سورت و غضب آن بنشاند ، و خاموش بماند ، و اگر نه ديگر حجت هاي خدا و ائمه هدا بودند از شناعت اين عمل زمين خسف شدي ، دوزخ پيوسته بر قتله آن جناب ( كذا ) گريه و زاري همي كند ، و از خشمي كه بر قاتلين او دارد همواره همي سوزد ، آن ديده و آن اشك كه بر مصيبت او همي ريزد نزد باري تعالي بسي گرامي است و هر كس بگريد حقوق رسول الله و ما را ادا كرده و صديقه طاهره را ياري نموده ، ودر روز رستخيز هر چشم بگريد مگر آنان كه بر آن جناب گريسته اند كه علامات سرور و بشارت در بشره آنها هويداست ، واز آن فزع و بيم كه ديگران راست ايمن باشند ، مردمان همه در معرض حساب باشند و اينان با حسين بن علي در سايه عرش الهي آسوده خاطر و فارغ دل به خدمت او بنشينند ، حوريان اشتياق خود باز نمايند و جانب خويششان بخوانند ، واجازه دخول بهشتشان در رسد ، آنان آن مجلس كرامت و سرور بر ملاقات ولدان و حور بگزينند ، و فرستادگان را دفع دهند ، وچون حوريان قرب آنها با حسين بدانند دلنمودگي زياده كنند ، و بر شوق بيفزايند ، چون دشمنان او را به دوزخ برند همي گويند مالنا من شافعين ولا صديق حميم و دوستان سپاسگذارند كه : الحمد لله الذي كفانا الفزع الاكبر و اهوال القيامه ونجانا مما كنا نخاف آنگاه بر مراكب بهشتي برآمده به جانب منازل خويش روانه شوند

و في كامل الزياره ، باسناده عن ابراهيم النخعي ، قال خرج اميرالمؤمنين عليه السلام فجلس في المسجد و اجتمع اصحابه حوله ، و جاء الحسين حتي قام بين يديه فوضع يده علي رأسه ، فقال : يا بني ان الله عير اقواما في القرآن فقال : فما بكت عليهم السماء و الارض و ما كانوا منظرين و ايم الله ليقتلنك ثم تبكيك السماء و الارض اميرالمؤمنين به مسجد اندر نشسته و اصحاب به دور او بودند كه حضرت حسين در آمده در مقابل پدر بايستاد امير بر سر فرزند دست نهاده گفت : باري تعالي گروهي را نكوهش فرموده همي گويد : آسمان و زمين بر ايشان نگريست ، و نيز هيچ مهلتشان نبود ، و به خداي سوگند البته ترا بخواهند كشت ، و آسمان و زمين بر تو


بگريند ميثم تمار جبله مكيه را گفت به خداي كه اين امت پسر پيغمبر خويش را روز دهم محرم بكشند ، و اين دشمنان خداي آن را روز بركت و سرور شمارند ، و البته اين بخواهد بود كه در علم ازلي خداوند چنين گذشته و از مولاي خويش اميرالمؤمنين بدين گونه آموخته ام ، و آفريدگان باري تعالي حتي ماهيان دريا و وحوش صحرا و مرغان هوا و آفتاب و ماه و تمامت ستارگان و زمين و آسمان و مؤمنين آدميان و جنيان و فرشتگان ملاء اعلي و حمله ي عرش بر او بگريند ، و از آسمان خون و خاك ببارد ، و لعنت خداي بر قتله ي او واجب آيد چنانكه بر مشركين و يهود و نصاري و گبران ، جبله گفت يا ميثم اين چنين روز كه حسين بن علي كشته شود بر خويشتن چگونه فر خجسته شمارند ؟ ميثم گريسته گفت بدان احاديث كاذبه كه از پيش خود بسازند بزعم آنها خداوند در اين روز توبه آدم عليه السلام بپذرفت ، و آن خود در ذي الحجه مقبول افتاد ، و گويند توبه داود در اين روز موقع قبول يافت ، و باز در ذي الحجه بود و پندارند يونس در چنين روز از شكم ماهي بدر آمد ، و آنهم در ذي الحجه [12] خدايش نجات داد ، و گمان كنند كه روز عاشورا كشتي نوح بر جودي بايستاد و آن نيز در هيجدهم ذي الحجه قرار گرفت و بدان عقيده اند كه در دهم محرم باري تعالي و تقدس دريا بشكافت تا اسرائيليان بگذشتند ، و خود در شهر ربيع الاول واقع شد بدان اي جبله كه حسين بن علي خود سيد الشهدا است و در روز محشر اصحاب و اعوان او را بر ديگر شهدا مزيت و فضيلت باشد ، يا جبله آن روز كه بيني آفتاب برآمده، سرخ رنگ كه گوئي خون تازه است همي دان كه امام شهادت يافت جبله گويد روزي پرتو آفتاب بر ديوارها بديدم چنان سرخ كه مگر چادر معصفر گستريده اند ، بناليدم و بزاريدم و افغان كرده بدانستم كه مولاي من شهادت يافت .



پاورقي

[1] صواعق ص 192.

[2] تذکره ص 155.

[3] اخرج ابن حجر في الصواعق مثله ص 192.

[4] تاريخ الخلفا ص 207.

[5] ذکر نحوه في تاريخ الخلفاء ص 207.

[6] صواعق ص 192.

[7] صواعق ص 192.

[8] صواعق ص 192.

[9] تذکره ص 155.

[10] صواعق 192.

[11] تذکره سبط ص 154.

[12] قال الصدوق في اماليه « في ذي القعده ».