بازگشت

خواب ديدن ام سلمه زوجه رسول خدا پيغمبر اكرم را غبارآلود


و في امالي الطوسي باسناده عن الصادق جعفر بن محمد عليهماالسلام ، اصبحت يوما ام سلمه رضي الله عنها تبكي فقيل لها مم بكاءك ؟ فقالت قتل ابني الحسين الليلة وذلك انني ما رأيت رسول الله صلي الله عليه و آله منذ مضي الا الليلة فرأيته شاحبا كئيبا قالت قلت مالي اراك يا رسول الله شاحبا كئيبا ؟ قال مازلت الليلة احفر القبور للحسين و اصحابه عليه و عليهم السلام . ام المؤمنين بامدادي گريان بيدار شد سبب باز جستند ؟ گفت فرزند من حسين شهادت يافت و اين سخن بدان همي گويم از آن روز كه حضرت خاتم النبيين صلي الله عليه و آله رحلت فرمود تا دوشينه به خواب من اندر نيامده بود ، و ديشب بسي غبارآلود و اندوهناك و غمگين به واقعه اندرش بديدم ، و آن حالت را سبب بپرسيدم ؟ فرمود : از شبانگاه مضجع حسين و قبور اصحاب او همي پرداختم .

و نيز ام سلمه از آن روز باز كه حضرت امام سفر عراق فرمود بدان شيشه كه تربت كربلا در آن كرده محفوظ مي داشت ، هر روز همي نگريست ، و روز عاشورا چنانچه رسول مختار فرموده بود آن خاك را بديد كه خون گشته ام المؤمنين صيحه زده زاري همي نمود ، و ابن حجر در صواعق محرقه مي گويد : و اخرج الترمدي ان ام سلمة رات النبي صلي الله عليه و آله و سلم باكيا برأسه و بلحيته التراب ، فقال قتل الحسين آنفا .

كامل الزياره حضرت ابوعبدالله صلي الله عليه فرمود چون حضرت امام شهيد شد هاشميان كه در مدينه بودند آوازي بشنيدند كه امروز برين امت بلا فرود آمد ، و البته ازين پس روي شادماني نبينند تا قائم آل محمد ظهور كند ، و خون اين مظلومان بكشتن دشمنان بخواهد ، سينهاي شما را شفا بخشد ، چون اين سخن بشنيدند بسي فزع كردند كه حادثه بزرگ روي داده ، روزي چند برنگذشت كه خبر قتل آن حضرت برسيد و خود روز آن شب كه هاتف آواز داده بود امام


شهادت يافت .

سبط ابن جوزي باسناد خود از عمار بن ابي عمار ، از ابن عباس روايت كرده : قال رايت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فيما يري النائم نصف النهار اشعث اغبر بيده قارورة فقلت يا رسول الله ما هذه القارورة ؟ قال دم الحسين و اصحابه مازلت التقطه منذ اليوم قال فنظرنا فاذا قد قد قتل الحسين في ذلك اليوم و قيل الذي راي المنام عمار بن ابي عمار . و صاحب كشف الغمه بعد از ايراد اين خبر مي گويد : و قال غيره فما لبثوا الا اربعة و عشرين يوما حتي جائهم الخبر بالمدينة انه قتل ذلك اليوم و تلك الساعة . ابن عباس گفت نيمه روزي خاتم الانبيا را به خواب ديدم و بر روي و موي مباركش غبار نشسته وشيشه به دست اندر داشت ، گفتم اين قاروره چيست ؟ فرمود امروز در كربلا خون فرزند خود حسين و ياران او بدين شيشه مي كردم ، و چون بيست و چهار روز بگذشت و خبر به مدينه برسيد شهادت امام هم در آن روز و آن ساعت بود كه ابن عباس اين خواب ديده بود.

از عامر بن معلي البجلي منقول است كه چون امام شهادت يافت رسول مختار را به خواب ديدم فرمود براء بن عازب را از من تبليغ سلام كرده بگوي : آن كساني كه فرزند من حسين بكشتند به دوزخ روند و بسا نزديك بود كه خداوند مردمان را عذابي سخت نمايد ، حالي من آمده پيغام پيمبر به تو رسانيدم ، براء گفت خيرت باد كه خوابي بس نيكو ديده ، چه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم خود چنين فرموده : من رآني في المنام فقدر آني فان الشيطان لايتصور بصورتي