بازگشت

الگوهاي تربيتي محسوس


آدمي از آن رو كه حسّي است، بيشتر از محسوس اثر مي پذيرد (تا معقول) و از الگويي محسوس كه برابر خود دارد، بيشتر درس مي گيرد تا مفهومي عقلي. اگر مي خواهيد مفهومي مثل امانت داري، برابري يا فداكاري را به كسي بياموزيد، گاه مفهوم آن را توضيح مي دهيد و مي گوييد جزء صفات پسنديده است، يا ضد آن چه پيامدهاي سوئي دارد، و گاه براي وي انساني را نمونه مي آوريد كه اين صفات پسنديده را داشته است و ثمرات آن را - هم خود و هم ديگران - ديده اند. در اين صورت، تأثير بيشتري بر شنونده گذاشته، در تربيت وي موفق تريد، زيرا برابر خويش الگويي انساني مي يابد (شنيدن كي بود مانند ديدن) اين حالت بدان سبب است كه آدمي، گرايش حسّي دارد. از اين رو امامان بر تربيت عملي و عيني تأكيد دارند: «كونوا للناس دُعاةً بغير اَلْسِنَتِكُمْ.» [1] .

اگر پيامبران و امامان به ميزان بسياري در دعوت خود موفق بوده اند، از آن رو است كه نمونه عيني انسانهاي شايسته بوده اند.


پاورقي

[1] مستدرک الوسائل، محقق نوري، ج‏1، ص‏116، چ آل البيت.