بازگشت

دليل هاي نگرش سياسي


1. فرستادن مسلم به كوفه. اگر امام در پي شهادت بود و مي دانست فرجامش مرگ است، چرا مسلم را به كوفه فرستاد؟! امام مي خواست پي به وضع و حال مردم ببرد. مسلم گزارش داد: «وارد بر لشكري آماده خواهي شد.» [1] .

فرستادن مسلم بدان معناست كه امام گمان بسيار داشت دعوت كوفيان، واقعي و جدّي باشد و زمينه نبرد براي نابودي نظام حاكم فراهم باشد. 2. سخنان امام كه مي نماياند هدف سياسي داشت. طبري مي گويد كه امام فرمود: «اهل بيت و اوصياي پيامبر، سزاوارترين مردم براي جانشيني پيامبر بودند، اما مردمان حسادت ورزيده، حقشان را غصب كردند و ما به خاطر جلوگيري از تفرقه، دم فرو بستيم امّا مي دانستيم خود به خلافت سزاواريم...من فرستاده خود را با اين نامه به سوي شما[كوفيان ]مي فرستم و به كتاب خدا و سنت نبي مي خوانم. سنت مُرده و بدعت زنده شده است. فرمانم را بشنويد و به گفته ام عمل كنيد تا به راه درست هدايتتان كنم.» [2] .

اين نوشته مي فهماند امام در پي رسيدن به حكومت بود و مي خواست رژيم ظالم را سرنگون كند و حق از دست رفته را بازستاند، زيرا پياده كردن احكام الهي و شريعت، راهي جز به دست گرفتن حكومت نداشت. 3. در نامه اي ديگر نوشت: «مسلم در نامه اش به من خبر داده كه شما[كوفيان ]بر رأي و نظرتان استواريد و براي ياري ما گِرد آمده ايد، تاحقّمان را بستانيم...». [3] .

«به زودي رو به سوي شما خواهم نهاد. به جانم سوگند كه پيشوا كسي نيست جز آن كسي كه به قرآن عمل كند و عدل را به پا دارد و دين حق را بپذيرد و اصلاح ورزي كند.» [4] .

مقصود امام آن است كه پيشواي كنوني (يزيد) شخصي صالح و برپا دارنده عدالت نيست و من كه چنين هدفي دارم، سزاوار حكومت و رهبري ام تا قرآن و سنت را به پا دارم و عدالت را برقرار كنم. 4. در خطبه روز عاشورا كوفيان پيمان شكن را سرزنش نمود و فرمود: «از ما ياري خواستيد و ما به شتاب آمديم اما بر ما شمشير كشيديد و آتشي را كه براي دشمنان ما افروخته بوديد بر سر ما ريختيد و همراه دشمنان شديد. ديگر اميدي به شما نيست». سخن امام مي رساند هجرت وي از مدينه با هدف برپايي حكومت عدل، به درخواست مردم بود. تمامي شواهد بر شمرده، نگرش سياسي را تأييد مي كند. علامه مجلسي در جلد45 بحار به نقل از تنزيه الأنبياي سيد مرتضي، مطالبي را نقل مي كند كه بر اين نگرش تأكيد دارد: «عذر امام براي خروج از مكه با اهل و عيال و حركت به طرف كوفه چه بود؛ در حالي كه دشمنان بر آن جا چيره بودند و امير مبسوط اليد يزيد در آن جا بود علاوه كه امام برخورد خائنانه كوفيان با پدر و برادرش را ديده بود، نيز كساني امام را از رفتن باز مي داشتند و امام از كشته شدن مسلم خبر دار شد، اما باز با گروهي اندك در مقابل لشكري عظيم، دست به قيام زد و بيعت و امان را نپذيرفت... عذر امام آن بود كه گمان بسيار داشت به حق خود خواهد رسيد و تكليف شرعي وي بود چنين قيام سخت و سفتي كند. امام به سبب پيمان و عهد كوفيان عازم آن ديار شد... اما گمان نمي برد كوفيان عهد شكنند و دست از ياري اهل حق بكشند و آن امور باور نكردني پيش آيد...» [5] .


پاورقي

[1] مقتل ابي‏مخنف، ص‏118، چ کتابخانه آية الله مرعشي نجفي، 1398ه.

[2] تاريخ الأمم و الملوک، ابن جرير طبري، ج‏4، ص‏266، چ مؤسسة الأعملي.

[3] همان، ص‏297.

[4] ارشاد مفيد، ج‏2، ص‏39.

[5] تنزيه الأنبياء، سيد مرتضي، ص‏227 - 231، چ دارالأضواء، 1409.