بازگشت

نقد نگرش سياسي


اين نظريه آن گونه كه مطرح شد، درست نبوده و نيازمند تصحيح و پاك سازي است.

معتقدان اين نظريه نمي گويند كه امام، سلطه طلب و در پي حكومت و امارت بود، زيرا چنين ادعايي خلاف منطق امام بوده، متناسب مقام و شأن والاي ايشان نيست، بلكه مقصودشان اين است كه امام در صدد تصدي حكومت بود تا احكام خدا را اجرا كند، زيرا اجراي احكام الهي جز با تصدي خلافت و حكومت ممكن نبود. از اين رو هدف سياسي امام، انگيزه اي شرعي داشت و براساس تكليف ديني بود. او مي خواست به مسئوليت رهبري خود عمل كند، چنان كه پيامبر، حكومت مدينه و مكه را براي اقامه حكومت اسلامي مي خواست نه اين كه مي خواست سلطان و حاكم باشد. امام مي خواست حكم خدا را برپا كند كه مستلزم آن بود وليّ امر مردم باشد، چنان كه ولي امر تشريع و قانونگذاري بود. چنين وليّ تشريعي مي بايست والي بوده، زمام امور را به دست گيرد و مبسوط اليد (صاحب اختيار) باشد تا بتواند كارهاي لازم را به فعليّت رسانده، به مسئوليت رهبري عمل كند. بنابراين به انگيزه انجام تكليف شرعي و بر دوش گرفتن مسئوليت امامت، در پي حكومت بود. معتقدان به نگرش سياسي مي افزايند: امام از آغاز حركت، وصول به اين هدف (به دست گيري حكومت و برگرداندن آن به صاحبان شرعي اش) را دنبال مي كرد و مانند هرانساني براي دست يابي بر هدف خود نقشه كشيده بود اما در راه وقتي به عراق رسيد ودر نتيجه برخي اتفاقات، امر بر عكس شد و امام فهميد به هدفش نمي رسد و كوفيان تغيير عقيده داده اند، سرنوشت امام بدان وضع فاجعه آميز دچار شد كه شاهد بوديم. امام علي (ع) مي فرمايد: «عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود.» [1] .

چون امام نقشه كشيد، مستلزم آن نيست كه حتماً به هدف برسد، چنان كه امام براي نابودي تخت و تاج معاويه و شكست وي در صفين نقشه كشيد، اما نتيجه به نفع معاويه بود، زيرا بازي قرآن بر سر نيزه كردن را اجرا كرد. امامان در فعاليت اجتماعي خود، بشر بودند (مگر در برخي حالات كه مرتبط به عالم غيب مي شدند) از اين رو گاه در رسيدن به هدف خود، موفق و گاه ناموفق بودند. شكست ايشان بدان معنا نيست كه فكر و انديشه اي در سر نداشتند و برنامه ريزي نكرده، شرايط و مقدّمات را فراهم نياورده بودند، بلكه پيشامدهاي سوء آنان را از وصول به هدف و نتيجه بازمي داشت.


پاورقي

[1] نهج البلاغه صبحي صالح، ص 511، حکمت 250.